editorial

/ˌedɪˈtɔːrɪəl//ˌedɪˈtɔːrɪəl/

معنی: مقاله، سرمقاله، مطلب مهم روزنامه
معانی دیگر: (روزنامه) وابسته به سردبیر، سردبیرانه، ویرایشی، ویراستاری، وابسته به ویرایش و ویراستاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an article or commentary, as in a newspaper or on television, that expresses an opinion or viewpoint.
صفت ( adjective )
مشتقات: editorialist (n.)
(1) تعریف: of or relating to an expressed opinion or viewpoint.

(2) تعریف: of or relating to an editor or an editor's functions.

جمله های نمونه

1. the editorial page
صفحه ی سر مقاله ها (ی روزنامه)

2. he was not able to perform his editorial duties on account of illness
به واسطه ی بیماری قادر به انجام وظایف سردبیری نبود.

3. he lacked a political alter ego on the editorial board
او فاقد دوستی صمیمی در هیئت ویراستاران بود.

4. The editorial contained several factual errors.
[ترجمه گوگل]سرمقاله حاوی چندین اشتباه واقعی بود
[ترجمه ترگمان]این سرمقاله حاوی چندین خطای واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The newspaper editorial defamed the politician.
[ترجمه گوگل]سرمقاله روزنامه این سیاستمدار را بدنام کرد
[ترجمه ترگمان]سرمقاله این روزنامه به این سیاست مدار توهین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has been on the editorial staff of "Private Eye" since 196
[ترجمه گوگل]او از سال 196 در تحریریه «چشم خصوصی» بوده است
[ترجمه ترگمان]او از سال ۱۹۶ میلادی در مورد کارکنان مجله \"چشم غیر خصوصی\" بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Last night I read the editorial over again.
[ترجمه گوگل]دیشب سرمقاله را دوباره خواندم
[ترجمه ترگمان]دیشب مجله را دوباره خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The editor dummied up the editorial page.
[ترجمه گوگل]ویراستار صفحه تحریریه را ساختگی کرد
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر صفحه سرمقاله را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A Wall Street Journal editorial encapsulated the views of many conservatives.
[ترجمه گوگل]سرمقاله وال استریت ژورنال نظرات بسیاری از محافظه کاران را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]سرمقاله وال استریت ژورنال نظریه بسیاری از محافظه کاران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The letters snowed to the editorial department.
[ترجمه گوگل]نامه ها به سمت تحریریه می آمد
[ترجمه ترگمان]این نامه ها به شدت به بخش سرمقاله فرستاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was promoted to editor and then editorial director.
[ترجمه گوگل]من به سردبیری و سپس مدیر تحریریه ارتقاء یافتم
[ترجمه ترگمان]من به ویراستار و بعد مدیر سرمقاله رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She hopes her editorial will provoke readers into thinking seriously about the issue.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که سرمقاله اش خوانندگان را به تفکر جدی در مورد این موضوع تحریک کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که سرمقاله او خوانندگان را به تفکر جدی در مورد این موضوع تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jordan asked for editorial control of the project.
[ترجمه گوگل]جردن خواستار کنترل تحریریه پروژه شد
[ترجمه ترگمان]جردن خواستار کنترل سردبیری پروژه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A newspaper ran an editorial attacking him for being a showman.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه سرمقاله ای منتشر کرد که به او به خاطر نمایشگر بودن حمله کرد
[ترجمه ترگمان]روزنامه ای به عنوان مجری نمایش به او حمله کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Editorial decisions are generally made by senior editors.
[ترجمه گوگل]تصمیمات تحریریه عموماً توسط سردبیران ارشد گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]تصمیمات تحریریه به طور کلی توسط ویراستاران ارشد اتخاذ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The chief editorial writer also blames weak leadership for the current crisis.
[ترجمه گوگل]سرمقاله نویس همچنین رهبری ضعیف را عامل بحران فعلی می داند
[ترجمه ترگمان]نویسنده سرمقاله اصلی نیز رهبری ضعیف برای بحران جاری را مقصر می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقاله (اسم)
article, treatise, dissertation, tract, chapter, paper, essay, editorial, disquisition, tractate

سرمقاله (اسم)
leader, editorial, leading article

مطلب مهم روزنامه (اسم)
editorial

انگلیسی به انگلیسی

• article presenting the opinion of the editors or publishers
of or pertaining to an editor; pertaining to editing
editorial means involved in preparing a newspaper, magazine, or book for publication.
editorial also means involving the attitudes, opinions, and contents of a newspaper, magazine, or television programme.
an editorial is an article in a newspaper which gives the opinion of the editor or publisher on a particular topic.

پیشنهاد کاربران

اِدیتوریال
- - -
🔸 **معادل فارسی:**
سرمقاله / یادداشت تحلیلی / مقاله ی نظر سردبیر / مربوط به تحریریه
در زبان محاوره ای و روزنامه نگاری:
به مقاله ای گفته می شود که نظر رسمیِ نشریه یا سردبیر را درباره ی موضوعی مهم بیان می کند، نه صرفاً گزارش خبری.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین به هر چیز مربوط به بخش تحریریه ی نشریه نیز گفته می شود.
- - -
🔸 **تعریف ها:**
1. ** ( اسم – مقاله ی نظر سردبیر ) :**
مطلبی که نظر، تحلیل یا موضع رسمی یک روزنامه یا مجله را درباره ی یک رویداد مهم بیان می کند.
مثال: The newspaper’s editorial criticized the government’s new policy.
سرمقاله ی روزنامه از سیاست جدید دولت انتقاد کرد.
2. ** ( صفت – مربوط به تحریریه ) :**
اشاره به هر چیزی که مربوط به نوشتار، ویرایش یا تصمیمات محتوایی است.
مثال: She works on the editorial team of the magazine.
او در تیم تحریریه ی مجله کار می کند.
3. ** ( صفت – در رسانه یا تبلیغات ) :**
در تبلیغات، گاهی به محتوایی گفته می شود که شبیه مقاله ی تحریریه است ولی در واقع جنبه ی تبلیغاتی دارد ( advertorial ) .
مثال: The editorial section featured a sponsored post on technology trends.
بخش سرمقاله، مطلبی تبلیغاتی درباره ی روندهای فناوری منتشر کرد.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
opinion piece – leader article – commentary – column – analysis – viewpoint

ممیزی
سرمقاله
مربوط به گردآوری مطالب برای مجله
بخش های غیرتبلیغی یا می توان گفت تحلیلیِ مجله.
این اصطلاح به گروه تحریریه ربطی ندارد.
editorial: سرمقاله
سخن سردبیر
گروه ویراستاری مجله یامقاله
تحریریه ( مربوط به مقاله )
مربوط به آماده سازی روزنامه، کتاب و . . .
سرمقاله - مقاله - نقد و بررسی - نظر - گزارش - تفسیر - گفتمان - رساله - ارزیابی - شرح کتبی - تجزیه و تحلیل - حاشیه نویسی - انتقاد - پایان نامه - بیانیه - بررسی - دست نوشته - جزوه - خبرنامه