edit

/ˈedɪt//ˈedɪt/

معنی: تنظیم کردن، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن
معانی دیگر: ویرایش کردن، حواشی نوشتن، اصلاح کردن (متن)، برای چاپ آماده کردن، (کامپیوتر - درستی داده را بررسی کردن و افزودن یا کاستن) ویراستن، (عامیانه) عمل ویراستن، (روزنامه و مجله) سردبیری کردن، سردبیر بودن، (فیلم و نوار و غیره - گزیدن و بریدن و زیرنویسی کردن و چسباندن و غیره) ویراستاری کردن، تدوین کردن، مونتاژ کردن، مخفف:، ویراسته شده، چاپ

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: edits, editing, edited
(1) تعریف: to supervise the preparation of (material) for publication.
مترادف: redact
مشابه: manage, prep, prepare

- She is editing a collection of articles by several authors.
[ترجمه گوگل] او در حال ویرایش مجموعه ای از مقالات چندین نویسنده است
[ترجمه ترگمان] او مجموعه ای از مقالات را توسط چندین نویسنده ویرایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to add to, delete, correct, or rearrange (written material or film segments).
مترادف: amend, emend, modify, revise
مشابه: blue-pencil, correct, polish, rephrase, rewrite, touch up

- I edited my paper carefully before I handed it in.
[ترجمه گوگل] من مقاله ام را قبل از تحویل با دقت ویرایش کردم
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه آن را به دستم بدهم، paper را به دقت ویرایش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The film was edited for television because it was too long.
[ترجمه گوگل] این فیلم به دلیل طولانی بودن برای تلویزیون تدوین شد
[ترجمه ترگمان] فیلم برای تلویزیون ویرایش شد چون خیلی طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to omit (often fol. by "out").
مترادف: cross out, delete, eliminate, expunge, omit, remove
مشابه: blue-pencil, bowdlerize, censor, excise, expurgate

- They edited out all of the obscenities in the interview.
[ترجمه گوگل] آنها تمام فحاشی های مصاحبه را ویرایش کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها تمام of را در مصاحبه ویرایش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of editing.
مترادف: revision, rewrite

- She gave the manuscript a thorough edit.
[ترجمه گوگل] او نسخه خطی را ویرایش کامل کرد
[ترجمه ترگمان] او یک ویرایش کامل را به دست نوشته داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. edit line
خط ویرایش

2. edit window
پنجره ی ویرایش

3. edit out
حذف کردن (در هنگام ویرایش)،سترش،بریدن و دور انداختن (بخشی از متن یا فیلم و غیره)

4. a cut made in the edit
حذف شدگی در هنگام ویرایش

5. He used to edit the China Daily.
[ترجمه گوگل]او قبلاً روزنامه چاینا دیلی را ویرایش می کرد
[ترجمه ترگمان]او به ویرایش دیلی چین عادت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This program allows you to edit and catalogue digital photographs.
[ترجمه گوگل]این برنامه به شما امکان ویرایش و فهرست نویسی عکس های دیجیتال را می دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه به شما اجازه ویرایش و کاتالوگ کردن عکس های دیجیتال را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When you edit the tape you can take out the giggles.
[ترجمه گوگل]وقتی نوار را ویرایش می کنید، می توانید قهقهه ها را حذف کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون نوار رو تدوین کنی میتونی هر giggles رو برداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Choose the 'Cut' option from the Edit menu.
[ترجمه گوگل]از منوی Edit گزینه "Cut" را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]گزینه برش را از منوی ویرایش انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I used to edit the college paper in the old days.
[ترجمه گوگل]من قبلاً مقاله دانشگاه را ویرایش می کردم
[ترجمه ترگمان]من قبلا روزنامه کالج را در گذشته ویرایش می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Edit the input text and re-run the software.
[ترجمه گوگل]متن ورودی را ویرایش کنید و نرم افزار را دوباره اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]ویرایش متن ورودی و راه اندازی مجدد نرم افزار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She used to edit the Observer.
[ترجمه Abas bouazar] او برای ویرایش ناظر استفاده کرد = عباس بوعذار
|
[ترجمه گوگل]او قبلاً Observer را ویرایش می کرد
[ترجمه ترگمان]او سابقا ناظر را ویرایش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Read through your work and edit out anything repetitive or irrelevant.
[ترجمه گوگل]کارهایتان را بخوانید و هر چیز تکراری یا نامربوط را ویرایش کنید
[ترجمه ترگمان]کار خود را مطالعه کنید و هر چیز تکراری و یا بی ربط را ویرایش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You scan the text into the computer, then edit it.
[ترجمه گوگل]شما متن را در رایانه اسکن می کنید، سپس آن را ویرایش می کنید
[ترجمه ترگمان]شما متن را به کامپیوتر اسکن می کنید و بعد آن را ویرایش می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I prefer to edit text on-screen.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم متن را روی صفحه ویرایش کنم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم متن را روی صفحه ویرایش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The purpose of the edit is fairly simple—to chop out the boring bits from the original.
[ترجمه گوگل]هدف از ویرایش نسبتاً ساده است - جدا کردن قطعات خسته کننده از نسخه اصلی
[ترجمه ترگمان]هدف ویرایش نسبتا ساده است - تا قطعات خسته کننده را از اصل جدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She used to edit a women's magazine.
[ترجمه گوگل]او قبلاً یک مجله زنانه را سردبیر می کرد
[ترجمه ترگمان]او سابقا یک مجله زنان را ویرایش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

ویراستن (فعل)
edit

نشر کردن (فعل)
infiltrate, transpire, edit

اماده چاپ کردن (فعل)
redact, edit

تغییر دادن یا تصحیح کردن (فعل)
edit

تخصصی

[حسابداری] ویرایش
[کامپیوتر] ویرایش بررسی یک فایل و ایجاد تغییرات در آن . این ار معمولاً توسط برنامه ی ویرایشگر انجام می شود . نگاه کنید به editor . - ویرایش کردن ؛ ویراستن
[برق و الکترونیک] ویرایش کردن
[ریاضیات] تنظیم کردن، ویراستن، ویرایش کردن، ویرایش، تصحیح کردن، مرتب کردن
[سینما] پیوند - تدوین - ویراستن / ویراسته کردن

انگلیسی به انگلیسی

• revise, alter; make changes and corrections prior to printing
if you edit a text, you correct it so that it is suitable for publication.
if you edit a book, you collect pieces of writing by different authors and prepare them for publication.
if you edit a film or a television or radio programme, you decide which material to include and arrange it in a particular order.
someone who edits a newspaper or magazine is in charge of it and makes decisions concerning the contents.
if you edit something out of a book or film, you remove part of it, often because it might be offensive to some people.

پیشنهاد کاربران

۱. ویرایش کردن. ویراستن. تصحیح کردن ۲. گردآوری کردن. ویراستاری {اثری را} به عهده داشتن ۳. سردبیری {نشریه ای را} عهده دار بودن. سردبیر بودن ۴. {فیلم} تدوین کردن ۵. ویرایش
مثال:
If you could edit your past, what do you think you would change?
...
[مشاهده متن کامل]

اگر شما می توانستید گذشته خود را تصحیح کنید، فکر می کنید چه چیزی را تغییر می دادید؟

edit: ویرایش کردن
تصحیح کردن ( در معنای تصحیح نسخه ) و چاپ کردن. مثل تصحیح یک متن قرن شانزدهمی و چاپ آن.
edit ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ویرایش 1
تعریف: [رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از گزینه‏های گزینگان که امکان تغییرات گوناگون در هر پرونده را ایجاد می‏کند|||متـ . ویرایش کردن|||[عمومی] تصحیح و آماده‏سازی متن مکتوب برای چاپ
گرد آوردن، مثل گردآوری مجموعه مقالات در یک کتاب. کلمۀ editor که روی بعضی کتابهای خارجی نوشته شده به معنای ویراستار نیست، بلکه یعنی کسی که مقالات و متنهای کتاب را انتخاب و جمع آوری کرده است.
before a passage puts in newspaper it is edited several times
قبل از اینکه یک متن در روزنامه ای قرار گیرد چندین بار ویرایش می شود🚜
Edit picture
ویرایش عکس
طیف وسیعی از لباس ها یا کالاهای دیگری که برای یک هدف خاص انتخاب شده اند یا در یک زمان خاص پوشیده یا استفاده می شوند. ( noun )

بپرس