economic

/ˌekəˈnɑːmɪk//ˌiːkəˈnɒmɪk/

معنی: اقتصادی
معانی دیگر: مانبدی، وابسته به علم اقتصاد، مانبد شناسانه، میانکارانه، (قدیمی) مقرون به صرفه، باصرفه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to the production and distribution of goods, wealth, and services.

(2) تعریف: of or pertaining to the study of such production and distribution.

(3) تعریف: relating to personal financial matters.

جمله های نمونه

1. economic and political ties
همبستگی های اقتصادی و سیاسی

2. economic chaos
نابسامانی اقتصادی

3. economic conditions necessitated immediate action
اوضاع اقتصادی مستلزم اقدام فوری بود.

4. economic deflation
رکود اقتصادی

5. economic determinism
جبرگرایی اقتصادی

6. economic development
پیشرفت اقتصادی

7. economic factors influence our decisions
عوامل اقتصادی بر تصمیمات ما اثر می گذارند.

8. economic problems
مسایل اقتصادی

9. economic problems in modern societies
مسائل اقتصادی در جوامع امروزی

10. economic progress is not the only bench mark for success
پیشرفت اقتصادی یگانه سنجه ی موفقیت نیست.

11. economic prosperity has quickened the pulse of the people
رونق اقتصادی جنب و جوش مردم را بیشتر کرده است.

12. economic sacrifice
ایثارگری اقتصادی

13. economic stability is vitally important
ثبات اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.

14. economic themes
موضوعات اقتصادی

15. economic weakness
ضعف اقتصادی

16. an economic crisis, severe and of long continuance
یک بحران اقتصادی شدید و درازمدت

17. an economic miracle
معجزه ی اقتصادی

18. an economic storm
آشفتگی اقتصادی

19. in economic matters, the two leaders' ideas converged
در مورد امور اقتصادی عقاید دو رهبر در یک راستا بود.

20. inconstant economic policies hurt the country
سیاست های متغیر اقتصادی به کشور ضرر می زند.

21. old economic problems resurfaced
مسائل اقتصادی پیشین دوباره پدیدار شد.

22. our economic correspondent in london
گزارشگر اقتصادی ما در لندن

23. rapid economic growth produced unexpected social repercussions
رشد سریع اقتصادی پیامدهای اجتماعی غیر منتظره ای دربر داشت.

24. sluggish economic development
پیشرفت اقتصادی آهسته

25. sweeping economic reforms
اصلاحات همه جانبه ی اقتصادی

26. the economic and industrial strength of western countries
نیروی اقتصادی و صنعتی کشورهای غربی

27. the economic background of the present crisis
زمینه ی اقتصادی بحران کنونی

28. the economic reforms which were initiated by the government
اصلاحات اقتصادی که توسط دولت آغاز شده بود

29. the economic situation has ameliorated considerably
وضع اقتصادی به طور قابل ملاحظه ای بهتر شده است.

30. the economic upheaval in the world
زیر و رو شدن وضع اقتصادی جهان

31. unsteady economic conditions
شرایط اقتصادی متزلزل

32. various economic segments
بخش های مختلف اقتصادی

33. various economic thoughts coalesced to form a single formula
اندیشه های اقتصادی مختلف در هم ادغام شدند و به صورت فرمول واحدی درآمدند.

34. a basic economic problem
مشکل بنیادی اقتصادی

35. a closed economic system
نظام اقتصادی بسته

36. acceleration of economic activity
زیاد شدن فعالیت اقتصادی

37. also, an economic delegation was sent to egypt
یک هیئت اقتصادی نیز به مصر گسیل شد.

38. evidence of economic prosperity
نشانه های رونق اقتصادی

39. political and economic factors
عوامل سیاسی و اقتصادی

40. social and economic justice
عدالت اجتماعی و اقتصادی

41. that country's economic woes
مصیبت های اقتصادی آن کشور

42. the country's economic condition
وضع اقتصادی کشور

43. the country's economic transformation
دگرگونی اقتصادی کشور

44. the dire economic conditions of this area should no longer be disregarded
اوضاع خراب اقتصادی این ناحیه نباید بیش ازاین نادیده گرفته شود.

45. the medieval economic order
نظام اقتصادی قرون وسطی

46. the worst economic condition
بدترین وضع اقتصادی

47. (political) anarchy and economic stagnation
نابسامانی سیاسی و رکود اقتصادی

48. a period of economic retooling
دوران نوسامانی اقتصادی

49. the rate of economic growth
آهنگ رشد اقتصادی

50. the social and economic conditions drive young people to addiction
وضع اجتماعی و سیاسی جوانان را به اعتیاد می کشاند.

51. the upturn in economic activity
ازدیاد فعالیت های اقتصادی

52. the wheels of economic progress
چرخ های ترقی اقتصادی

53. free competition in the economic arena
رقابت آزاد در صحنه ی اقتصادی

54. he called france an economic invalid
او فرانسه را یک معلول اقتصادی نامید.

55. measures intended to facilitate economic development
اقداماتی که برای تسهیل پیشرفت اقتصادی صورت گرفته است

56. on the road to economic recovery
در راه احیای اقتصادی

57. the cyclic nature of economic activities
نهاد چرخه وار فعالیت های اقتصادی

58. the disequilibrium in the economic condition of north africa
بی ثباتی وضع اقتصادی افریقای شمالی

59. the dissimilarities in the economic systems of germany and france
ناهمانندی های نظام های اقتصادی آلمان و فرانسه

60. the future of european economic unity
آتیه ی یکپارچگی اقتصادی اروپا

61. the warp of the economic structure is agriculture
بخش اساسی ساختار اقتصادی کشاورزی است.

62. we must end this economic waste
باید به این اسرافکاری اقتصادی خاتمه بدهیم.

63. we must sustain our economic prosperity
ما باید رونق اقتصادی خود را حفظ کنیم.

64. a cure for that country's economic woes
چاره ی مشکلات اقتصادی آن کشور

65. a new slant on the economic situation
نگرش تازه ای بر وضع اقتصادی

66. a period of contraction in economic activities
دوران رکود فعالیت های اقتصادی

67. an overview of the country's economic situation
مروری بر وضع اقتصادی کشور

68. he grounded his arguments on economic considerations
بحث خود را بر پایه ی ملاحظات اقتصادی قرار داد.

69. sound planning is crucial to economic development
برنامه ریزی معقول برای پیشرفت اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.

70. the erection of an international economic union
ایجاد یک همبست اقتصادی بین المللی

مترادف ها

اقتصادی (صفت)
economic

تخصصی

[عمران و معماری] اقتصادی - اقتصاد
[مهندسی گاز] اقتصادی
[صنعت] اقتصادی
[ریاضیات] اقتصادی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the management of goods and services; of the science of economics
economic means concerned with the organization of the money, industry, and trade of a country, region, or social group.
a business that is economic produces a profit.
economics is the study of the way in which money, industry, and trade are organized in a society.
the economics of a society or industry is the system of organizing money and trade in it.

پیشنهاد کاربران

1. اقتصادی 2. سودآور. مقرون به صرفه. با صرفه
مثال:
an economic elite directed the nation's affairs
نخبگان اقتصادی امور کشور را اداره کردند.
پول ساز
سودآور
اقتصادی، اقتصاد
مثال: The economic situation in the country is improving.
وضعیت اقتصادی کشور در حال بهبود است.
Economic : اقتصادی - هر چیز درمورد شرایط اقتصاد
Economical: مقرون به صرفه
economic: اقتصادی
به معنی اقتصادی است
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : economize
✅️ اسم ( noun ) : economy / economics / economist
✅️ صفت ( adjective ) : economic / economical
✅️ قید ( adverb ) : economically
Economical باصرفه، خوش قیمت ، خوش معامله
Economic اقتصادی ( وابسته به پول و کار )
Economic problem مشکل اقتصادی
Economical car ماشین باصرفه
economical ( adj ) = affordable ( adj )
به معناهای: مقرون به صرفه، ارزان، مناسب، اقتصادی/قابل تحمل
the mapping of genes and QTLs
linked with economic traits,
تلفظ: ایکِنامِک
این کلمه از دو بخش تشکیل شده است: 1:oikos یا به خط یونانی οίκος
2: nomos یا خط یونانی νόμος
که اولی به معنی خانه و دومی به معنی مدیریت کردن است. البته در یونانی معاصر νόμος به معنی قانون هم است که دقیقاً مفهوم قبلی خود را حفظ کرده است. چون قانون باعث مدیریت می شود.
روی هم رفته ( oikonomos ( οικονόμος می شود. به معنی مدیر یا مهماندار است. و در لاتین oikonomia می باشد که به معنی مدیریت خانواده است.
در نتیجه اقتصاد در زبان یونانی یعنی کسی که تمام مدیریت خانه چون خرید مواد غذایی، دخل و خرج و. . . را تنظیم می کند.

مالی
اقتصادی

اقتصادی
فرد خیرخواه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس