اسم ( noun )
حالات: echoes
حالات: echoes
• (1) تعریف: a repetition of sound caused by reflection of sound waves from a surface, or a sound so produced.
• مترادف: repercussion
• مشابه: reecho, reflection, resonance, reverberation, ring
• مترادف: repercussion
• مشابه: reecho, reflection, resonance, reverberation, ring
- I heard the echo of his voice in the long, empty hallway.
[ترجمه گوگل] طنین صدایش را در راهروی طولانی و خالی شنیدم
[ترجمه ترگمان] انعکاس صدای او در راهروی دراز و خالی را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انعکاس صدای او در راهروی دراز و خالی را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an imitation or repetition, as of someone else's words or thoughts.
• مترادف: iteration, reiteration, repetition
• مشابه: copy, imitation, mimic, replication, reproduction
• مترادف: iteration, reiteration, repetition
• مشابه: copy, imitation, mimic, replication, reproduction
- My friend's words of warning were an echo of my father's.
[ترجمه گوگل] اخطارهای دوستم پژواک پدرم بود
[ترجمه ترگمان] کلمات هشدار دوست من بازتاب father بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلمات هشدار دوست من بازتاب father بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: one who acts in a similar manner to or expresses similar things as someone else.
• مترادف: ape, imitator, mimic, parrot
• مترادف: ape, imitator, mimic, parrot
- She was an echo of her friends in those days, but she learned to be her own unique self in time.
[ترجمه گوگل] او در آن روزها پژواک دوستانش بود، اما به مرور یاد گرفت که خودش منحصر به فرد خودش باشد
[ترجمه ترگمان] در آن روزها، او انعکاسی از دوستان خود بود، اما یاد گرفت که در زمان خودش منحصر به فرد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در آن روزها، او انعکاسی از دوستان خود بود، اما یاد گرفت که در زمان خودش منحصر به فرد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a reflected electromagnetic wave, as in radar.
• مشابه: reflection
• مشابه: reflection
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: echoes, echoing, echoed
حالات: echoes, echoing, echoed
• (1) تعریف: to produce an echo.
• مترادف: resonate, reverberate
• مشابه: reecho, resound, ring
• مترادف: resonate, reverberate
• مشابه: reecho, resound, ring
- Our voices echoed in the cave.
[ترجمه گوگل] صدای ما در غار طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] صدای ما در غار طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدای ما در غار طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to resound with echoes.
• مترادف: resonate, reverberate
• مشابه: reecho, reflect, resound, ring
• مترادف: resonate, reverberate
• مشابه: reecho, reflect, resound, ring
- The canyon echoed hollowly.
[ترجمه گوگل] دره به صورت توخالی پژواک می کرد
[ترجمه ترگمان] ان دره با حالت خشکی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ان دره با حالت خشکی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The auditorium suddenly echoed with the sounds of laughter.
[ترجمه گوگل] سالن ناگهان با صدای خنده طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] در تالار ناگهان صدای خنده طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در تالار ناگهان صدای خنده طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: echoer (n.)
مشتقات: echoer (n.)
• (1) تعریف: to reflect as an echo.
• مترادف: resonate, resound, reverberate
• مشابه: reecho, reflect
• مترادف: resonate, resound, reverberate
• مشابه: reecho, reflect
- The large empty room echoed our voices.
[ترجمه گوگل] اتاق خالی بزرگ صدای ما را تکرار کرد
[ترجمه ترگمان] اتاق خالی بزرگ صدای ما را شنیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتاق خالی بزرگ صدای ما را شنیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to imitate or repeat (a person's words or thoughts).
• مترادف: copy, iterate, parrot, reiterate, repeat
• مشابه: ape, emulate, follow, imitate, mimic, mock, parody, simulate
• مترادف: copy, iterate, parrot, reiterate, repeat
• مشابه: ape, emulate, follow, imitate, mimic, mock, parody, simulate
- He usually echoes his wife's sentiments.
[ترجمه گوگل] او معمولاً احساسات همسرش را تکرار می کند
[ترجمه ترگمان] معمولا احساسات همسرش را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معمولا احساسات همسرش را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His dying words echoed in his son's mind.
[ترجمه گوگل] کلمات مرگبار او در ذهن پسرش تکرار می شد
[ترجمه ترگمان] کلمات dying در ذهنش طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلمات dying در ذهنش طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید