1. he eats children, particularly bad children!
او بچه ها را می خورد به ویژه بچه های بد را !
2. he eats fast
او تند (غذا) می خورد.
3. he eats in moderation and swears no more than several times a day!
او به اندازه خوراک می خورد و در روز بیش از چندین بار فحش نمی دهد!
4. he eats off a crystal plate
از بشقاب بلور خوراک می خورد.
5. he eats rice by the plateful
او بشقاب بشقاب برنج می خورد.
6. she eats like a peasant
او مثل دهاتی ها غذا می خورد.
7. this car eats up too much gas
این اتومبیل خیلی بنزین مصرف می کند.
8. this child eats everything
این بچه همه چیز می خورد.
9. . . . at times (the camel) munches and at other times it eats slowly
. . . گهی لف لف خورد گه دانه دانه
10. She only eats a small portion of food.
[ترجمه گوگل]او فقط بخش کوچکی از غذا را می خورد
[ترجمه ترگمان]او فقط بخش کوچکی از غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He eats a lot of starch.
12. He eats only bland food because of his ulcer.
[ترجمه گوگل]به خاطر زخمش فقط غذای ملایم می خورد
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر زخم معده غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It's said that the Queen eats her meals off gold plates.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که ملکه وعده های غذایی خود را با بشقاب های طلا می خورد
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که ملکه غذا را از بشقاب های طلا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He eats like a horse.
15. Sometimes he eats too much and sometimes nothing. He goes from one extreme to the other.
[ترجمه گوگل]گاهی زیاد غذا می خورد و گاهی هیچ او از یک افراط به دیگری می رود
[ترجمه ترگمان]گاهی وقت ها زیاد می خورد و بعضی وقت ها هم چیزی نمی خورد او از یک طرف به سوی دیگر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید