• : تعریف: to be humbled, esp. by having to apologize for one's own obvious mistake or misbehavior.
جمله های نمونه
1. Anson was forced to eat humble pie and publicly apologise to her.
[ترجمه س] انسون مجبور شد که اشتباهش را بپذیرد و در ملا عام از او عذرخواهی کند
|
[ترجمه محی] انسون مجبور شدکه به عذرخواهی کردن بیوفته و در عموم از او عذربخواهد
|
[ترجمه محمد رضا] انسون به غلط کردن افتاد و مجبور شد در ملا عام از او عذرخواهی کند
|
[ترجمه وحید جامی] انسون به گوه خوردن افتاد و مجبور شد در ملا عام از او عذرخواهی کند.
|
[ترجمه گوگل]آنسون مجبور شد پای فروتنی بخورد و علناً از او عذرخواهی کند [ترجمه ترگمان]Anson مجبور شد پای humble را بخورد و در ملا عام از او عذرخواهی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When he realized his mistake, he had to eat humble pie.
[ترجمه zara] وقتی متوجه اشتباهش شد مجبور شد معذرت خواهی کنه
|
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه اشتباهش شد، مجبور شد پای فروتنی بخورد [ترجمه ترگمان]وقتی متوجه اشتباهش شد، مجبور شد پای humble بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Eat humble pie and get used to it mate.
[ترجمه گوگل]پای ساده بخورید و به آن عادت کنید [ترجمه ترگمان]پای متواضع بخورید و به آن عادت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Come and take potluck eat humble pie whatever.
[ترجمه گوگل]بیا و لقمه بخور هرچیزی که هست پای ساده بخور [ترجمه ترگمان]غذای ما را بخور و غذای ناچیز بخور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Retain the red door ? Eat humble pie and paint it over?
[ترجمه گوگل]درب قرمز را حفظ کنید؟ پای ساده بخورید و روی آن رنگ کنید؟ [ترجمه ترگمان]در قرمز را باز کنید؟ پای سبزی بخورید و آن را رنگ کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Mr. A had to eat humble pie for his poor behavior.
[ترجمه Meeeee] آقای A مجبور شد به دلیل رفتار بدش معذرت خواهی کند
|
[ترجمه گوگل]آقای الف به خاطر رفتار بدش مجبور شد پای فروتنی بخورد [ترجمه ترگمان]آقای \"ای\" مجبور شد بخاطر رفتار poor پای humble بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Edward had to eat humble pie when it became that his wife was right along.
[ترجمه گوگل]ادوارد مجبور شد پای فروتنی بخورد که معلوم شد همسرش درست در کنارش است [ترجمه ترگمان]وقتی شد که همسرش درست کنار او بود، ادوارد مجبور بود پای خودش را بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mike has to eat humble pie again.
[ترجمه محی] مایک باید دوباره غذرخواهی کند ) به غذر خواهی کردن بیوفتد )
|
[ترجمه گوگل]مایک باید دوباره پای فروتن بخورد [ترجمه ترگمان]مایک باید دوباره پای humble بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. After boasting that his company could outperform the industry's best, he's been forced to eat humble pie.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه میبالید شرکتش میتواند از بهترین صنعت پیشی بگیرد، مجبور شد پای سادهای بخورد [ترجمه ترگمان]بعد از لاف زدن مبنی بر اینکه شرکت او می تواند بهتر از بهترین عملکرد این صنعت عمل کند، مجبور به خوردن پای متواضع شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Taylor's victory in the semi-final has forced many of her critics to eat humble pie.
[ترجمه گوگل]پیروزی تیلور در نیمه نهایی بسیاری از منتقدان او را مجبور به خوردن پای فروتن کرده است [ترجمه ترگمان]پیروزی تیلور در مرحله نیمه نهایی بسیاری از منتقدانش را وادار به خوردن پای متواضع کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A man among men is he who knows when to eat humble pie and when to hold his head high.
[ترجمه گوگل]مرد در میان مردان کسی است که بداند کی پای فروتنانه بخورد و چه زمانی سرش را بالا بگیرد [ترجمه ترگمان]مردی در میان مردم است که می داند کی باید پای humble بخورد و وقتی سرش را بالا نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When we're finished preparing these strawberries and cream bagels you're going to eat humble pie!
[ترجمه گوگل]وقتی ما آماده کردن این توت فرنگی و شیرینی خامه ای را به پایان رساندیم، شما پای ساده می خورید! [ترجمه ترگمان]وقتی کارمان تمام شد، این توت فرنگی و بیسکویت را برای خوردن پای humble آماده می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Although you don't like your boss, sometimes you have to eat humble pie.
[ترجمه AurorA] شاید شما رییس خود را دوست نداشته باشید اما گاهی اوقات باید از او عذرخواهی کنید
|
[ترجمه گوگل]اگرچه شما رئیس خود را دوست ندارید، اما گاهی اوقات مجبورید پای ساده ای بخورید [ترجمه ترگمان]اگر چه از رئیست خوشت نمی اید، بعضی وقت ها باید پای humble بخوری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. After vehemently arguing, he discovered his basic illogicality and had to eat humble pie before his associates.
[ترجمه گوگل]پس از مشاجره شدید، او به غیرمنطقی بودن اساسی خود پی برد و مجبور شد در مقابل همکارانش پای خود را بخورد [ترجمه ترگمان]بعد از این که به شدت بحث کرد، او illogicality اولیه خود را کشف کرد و مجبور شد پای humble در مقابل همکارانش بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• admit that one has done something wrong and apologize, be apologetic
پیشنهاد کاربران
آمریکایی ها eat crow هم میگن
توضیح درباره اصطلاح eat humble pie در زمان قرون وسطا وقتی ارباب ها به شکار می رفتند و گوشت شکار را کباب می کردند از دل و جگر و اجزای شکم شکار برای برده ها پای می پختند و به آنها می دادند. منبع: سایت بیاموز
اشتباه خود را پذیرفتن , به اشتباه خود اعتراف کردن – She had to eat humble pie for her poor behavior – When he realized his mistake, he had to eat humble pie – He was forced to eat humble pie and publicly apologise to her
معذرت خواهی و پذیرش اشتباه ( با پَست شدن /خوار و حقیر شدن )