easygoing

/ˌiːzɪˈɡoʊɪŋ//ˌiːzɪˈɡəʊɪŋ/

معنی: اسان، بی قید، اسان گیر
معانی دیگر: (آدم) آسانگیر، سخت نگیر، آرام و خوش برخورد، خونسرد و خوش سلوک، باگذشت، لاقید، ناخوددار، اسان گیر، اسان گذار، بی قید، راحت طلب، رهوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not worried or rushed; not easily upset; relaxed; calm; placid.
متضاد: ardent, bad-tempered, high-strung, irritable, moody, uptight
مشابه: cool, easy, mellow

(2) تعریف: not demanding or strict; lenient.
متضاد: demanding, exacting, hard, hot-tempered, irritable, persnickety
مشابه: easy, lenient

- an easygoing style of management
[ترجمه بابک] یک سبک آسان مدیریت
|
[ترجمه گوگل] سبک مدیریت آسان
[ترجمه ترگمان] سبک بی قید و شرط مدیریت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an easygoing man who is rarely stirred to anger
مرد آرامی که کمتر به خشم می آید

2. He was an easygoing man of very moderate views.
[ترجمه گوگل]او مردی راحت و با دیدگاه های بسیار معتدل بود
[ترجمه ترگمان]او مرد آسان گیر و نسب تا متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. From an easygoing young girl, she had metamorphosed into a neurotic middle-aged woman.
[ترجمه گوگل]او از یک دختر جوان راحت، به یک زن میانسال روان رنجور تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]از یک دختر ساده و ساده، به یک زن میان سال و میان سال تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our manager's an easygoing person; she never gets angry.
[ترجمه 😎] مدیر ما یک فرد آسان گیر است اوهیچ وقت عصبانی نمیشود
|
[ترجمه گوگل]مدیر ما فردی راحت است او هرگز عصبانی نمی شود
[ترجمه ترگمان]مدیر ما آدم ساده ای است و هیچ وقت عصبانی نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm not. I'm easygoing.
[ترجمه Pouya] من نیستم، من آسان گیر هستم
|
[ترجمه گوگل]من نیستم من آسانگیر هستم
[ترجمه ترگمان]نیستم خیلی راحت نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Los Angeles was a sunny, easygoing mecca for crackpot religions and fantasies endorsed by the movie industry.
[ترجمه گوگل]لس‌آنجلس مکه‌ای آفتاب‌گیر و راحت برای مذاهب و فانتزی‌هایی بود که صنعت سینما آن را تأیید می‌کرد
[ترجمه ترگمان]لس انجلس مکانی آفتابی و آرام برای crackpot ادیان و تخیلات و تخیلات بود که صنعت سینما آن را تایید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I tried to write them in an easygoing style, which was my hallmark.
[ترجمه گوگل]سعی کردم آنها را به سبکی ساده بنویسم که این ویژگی بارز من بود
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با سبکی easygoing آن ها را بنویسم، که نشانه من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Though normally good-natured and easygoing, Paul hated to be at a disadvantage.
[ترجمه گوگل]اگرچه پل معمولاً خوش اخلاق و راحت بود، اما از اینکه در شرایط نامساعدی قرار بگیرد متنفر بود
[ترجمه ترگمان]اگر چه به طور عادی خوش فطرت و آسان گیر، اما پل از آن نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From an easygoing girl she had metamorphosed into some one who wanted the proverbial all-or-nothing relationship.
[ترجمه گوگل]او از یک دختر ساده لوح به کسی تبدیل شده بود که خواهان رابطه ضرب المثل همه یا هیچ بود
[ترجمه ترگمان]او از یک دختر ساده، به کسی که همه چیز را دوست داشت و یا هر چیز دیگر را دوست داشت، نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We basked in the easygoing atmosphere, where our welcome included the offer of a kayak for exploring the bay next day.
[ترجمه گوگل]ما در فضایی راحت به سر بردیم، جایی که استقبال ما شامل پیشنهاد یک کایاک برای کاوش در خلیج روز بعد بود
[ترجمه ترگمان]ما در فضای آسوده پناه گرفتیم، جایی که استقبال ما شامل پیشنهاد کایاک برای اکتشاف خلیج در روز بعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His grandfather, outwardly easygoing, was frustrated with a luckless career as an insurance salesman: the young Obama would hear him making cold calls that hit a dead end.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ او که ظاهراً راحت بود، از شغل بدشانسی به عنوان فروشنده بیمه ناامید بود: اوباما جوان صدای او را می شنید که به بن بست می رسید
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ او، به ظاهر آسان گیر، با یک شغل آشفته، به عنوان یک فروشنده بیمه، نا امید شده بود: جوان اوباما صدای او را که به بن بست می رسید، می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paul is a very easygoing guy.
[ترجمه صبا کریمی] پل مردی بسیار آسان گیر است.
|
[ترجمه گوگل]پل مردی بسیار راحت است
[ترجمه ترگمان]پل آدم very است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Easygoing Montreal is increasingly popular with foreign travelers, who enjoy the joie de vivre of a place with bilingual ambience, good local beer and even skiing at nearby Mt Royal.
[ترجمه گوگل]مونترال راحت به طور فزاینده ای در بین مسافران خارجی محبوب است، که از شادی زندگی در مکانی با محیط دو زبانه، آبجوی محلی خوب و حتی اسکی در نزدیکی کوه رویال لذت می برند
[ترجمه ترگمان]easygoing مونترال به طور فزاینده ای با مسافران خارجی محبوب است، که از زندگی یک مکان با محیط دو زبانه، آبجو محلی خوب و حتی اسکی در رویال رویال لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She really likes people that are easygoing and sincere.
[ترجمه گوگل]او واقعاً افرادی را دوست دارد که راحت و صمیمی هستند
[ترجمه ترگمان]او واقعا افرادی را دوست دارد که آسان گیر و بی ریا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Horses are usually pretty easy going creatures who grow fond of people and attention: why then should some be anxious?
[ترجمه گوگل]اسب‌ها معمولاً موجودات ساده‌ای هستند که به مردم و توجه علاقه‌مند می‌شوند: پس چرا برخی باید مضطرب باشند؟
[ترجمه ترگمان]اسب ها معمولا موجودات ساده ای هستند که به مردم و توجه علاقه دارند: پس چرا باید نگران باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Atmosphere is easy going, service is attentive.
[ترجمه گوگل]جو آسان است، خدمات قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]جو آسان است، خدمات دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Catherine Prince is tall, athletic-looking, easy going and sociable.
[ترجمه گوگل]کاترین پرینس قد بلند، ظاهری ورزشکار، راحت و اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]کاترین پرنس بلند قامت، ورزشی، بی تکلف و اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They tend to be more easy going and popular, and take more risks, but they can remain insecure and vulnerable.
[ترجمه گوگل]آن‌ها معمولا راحت‌تر و محبوب‌تر هستند و ریسک‌های بیشتری می‌کنند، اما می‌توانند ناامن و آسیب‌پذیر باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند راحت تر و محبوب شوند و ریسک بیشتری بکنند، اما آن ها می توانند ناامن و آسیب پذیر بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. These people are contented, easy going, generous, and always have a positive outlook in life.
[ترجمه گوگل]این افراد راضی، راحت، سخاوتمند و همیشه دیدگاه مثبتی در زندگی دارند
[ترجمه ترگمان]این افراد راضی، آسان، سخاوتمند، و همیشه دیدگاه مثبتی در زندگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I am an easy going guy, but can be passionate about things I am very much into.
[ترجمه گوگل]من یک مرد آسان هستم، اما می توانم در مورد چیزهایی که خیلی به آنها علاقه دارم علاقه داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من آدم ساده ای هستم، اما می توانم احساساتی در مورد چیزهایی باشم که خیلی به آن علاقه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He is not an easy going person. He always gets huffy with others.
[ترجمه گوگل]او آدم آسانی نیست او همیشه با دیگران خنده دار می شود
[ترجمه ترگمان] اون آدم آسونی نیست همیشه از دست بقیه عصبانی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This is an easy going couple which will always find ways to surprise each other.
[ترجمه گوگل]این زوج آسانی هستند که همیشه راه هایی برای غافلگیری یکدیگر پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]این یک زوج آسان است که همیشه راه هایی برای سورپرایز کردن یکدیگر پیدا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Easy Going: 90% of women say their Ideal Man is a regular, capable, laid-back kind of guy.
[ترجمه گوگل]Easy Going: 90 درصد از زنان می گویند که مرد ایده آل آنها مردی منظم، توانا و آرام است
[ترجمه ترگمان]رفتن آسان: ۹۰ % از زنان می گویند انسان ایده آل آن ها یک نوع عادی، توانا و پشت سر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Her easy going manner and friendliness immediately put me at ease and for the next 30 minutes before she got off at her stop while we talked and traded stories about our lives.
[ترجمه گوگل]رفتار آسان و دوستانه او بلافاصله من را راحت کرد و برای 30 دقیقه بعد از آن در ایستگاه خود پیاده شد، در حالی که ما با هم صحبت می کردیم و داستان هایی در مورد زندگی خود داد و ستد می کردیم
[ترجمه ترگمان]رفتار ساده و دوستانه او فورا مرا راحت و آرام گذاشت و برای ۳۰ دقیقه بعد، قبل از اینکه در حین صحبت درباره زندگی مان صحبت کنیم، توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. These sleepers are easy going, social people who like being part of the in-crowd, and who are trusting of strangers.
[ترجمه گوگل]این افراد خواب‌آلود، افرادی اجتماعی هستند که دوست دارند بخشی از جمع باشند و به غریبه‌ها اعتماد دارند
[ترجمه ترگمان]این خفتگان در حال رفتن هستند و افراد اجتماعی که دوست دارند بخشی از جمعیت باشند و به غریبه ها اعتماد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She is very easy going and only to willing to help with whatever she can.
[ترجمه گوگل]او خیلی راحت پیش می رود و فقط حاضر است در هر کاری که می تواند کمک کند
[ترجمه ترگمان]او خیلی ساده است و فقط مایل است با هر چیزی که می تواند کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He is so easy going and warm hearted. He is more our brother than a teacher.
[ترجمه گوگل]او خیلی راحت و خونگرم است او بیشتر برادر ماست تا معلم
[ترجمه ترگمان]خیلی راحت و خوش قلب است اون بیشتر از یه معلم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I'm easy to adopt to new circumstances, funny, easy going, being a father of two boys helped me to develop perfect my children teaching abilities.
[ترجمه گوگل]من به راحتی با شرایط جدید سازگار می شوم، خنده دار و راحت، پدر دو پسر بودن به من کمک کرد تا توانایی های آموزشی فرزندانم را به کمال برسانم
[ترجمه ترگمان]من به راحتی با شرایط جدید آشنا می شوم، خنده دار، آسان، و پدر دو پسر به من کمک کردند تا توانایی های آموزشی فرزندانم را کامل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسان (صفت)
light, easy, light-handed, straightforward, potty, degage, facile, easygoing, duck soup

بی قید (صفت)
light-headed, remiss, easygoing, insouciant, harum-scarum, light-minded

اسان گیر (صفت)
permissive, easygoing, lenient

انگلیسی به انگلیسی

• relaxed; loving comfort and ease; inactive, lazy
an easy-going person is not easily annoyed or upset.

پیشنهاد کاربران

This term refers to someone who is calm, relaxed, and doesn’t get easily stressed or bothered by things.
کسی که آرام و آسوده خاطر است و به راحتی تحت فشار قرار نمی گیرد یا از چیزها آزرده نمی شود.
"آرام و بی دغدغه" به یک نگرش یا شخصیت آرام، آسوده و بی خیال اشاره دارد. این اصطلاح فردی را توصیف می کند که آرام، بی مشغله و به راحتی دچار استرس یا ناراحتی نمی شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Laid - back, Relaxed, Untroubled
متضاد: Stressed, Tense, Anxious
مثال؛
“He’s so easygoing, he never lets anything get to him. ”
In a discussion about personality traits, someone might say, “I prefer to be around easygoing people because they help create a peaceful atmosphere. ”
A friend might compliment another by saying, “You have such an easygoing nature, it’s refreshing to be around you. ”

relaxed and tolerant
If you describe someone as easygoing, you mean that they are not easily annoyed, worried, or upset, and you think this is a good quality
What's your character type ?
Independent : مستقل
Easygoing : آسان گیر
Serious : جدی یا با ابهت
Mysterious : مرموز
Friendly : دوستانه
Cool : باحال و خفن
Generous : بخشنده
Daydreamer : خیال پرداز - خیالباف - رویاپرداز ( امیدوار به آینده و اینکه خودت رو در پله های موفقیت و خوشحالی ببینی در سال های آینده )
...
[مشاهده متن کامل]

Crazy : روانی و دیوانه
Simple : ساده
Talker : حراف ( پرحرف - چِنِه دراز )
Cute : گوگولی
Otaku : اوتاکو ( کسیکه عشق انیمه هست و معمولا تو اتاقش لِگو، عروسک، ماکت، پوستر و رپلیکای شخصیت های انیمه ای پیدا میشه )

اسان گیر، بی دغدغه، بیخیال
They take the life easy
خونسرد، آسان گیر
Nothig eroh to do
انجام دهنده ی بی باک
Nothing to stand in
کار برای انجام دادن نداشته باشد

کسی که زیاد به پول یا مادیات یا تجملات یا لباس انچنانی توجه ندارد ، رفتار و نگرش ساده ای دارد , لباس ساده ای میپوشد

کسی که به راحتی ناراحت ، عصبی و آزرده نمیشود ( نه اینکه راحت طلب یا بیخیال باشد )
کسی که در مورد مسائل به راحتی ناراحت، آزرده و نگران نمیشه
راحت و آسان گیر
باری به هر جهت
فردی که خونسرده و با آرامش به موقعیت ها جواب می دهد و به راحتی آزرده خاطر نمی شود
relaxed and not worried by what other people do

Not sensitive
Relax
Casual
آسان گیر
بی خیال
خونسرد
سهل انگار
خونسرد
تسامح گر
مسامحه کننده
بی خیال
آسان گیر؛کسی که سخت نگیر نیست.
آدم راحت
کسی که خوش بینه و معمولا چیزی به این راحتی آزارش نمیده و همه چیز رو راحت میگیره
خوش برخورد
آسان گیر ، سهل گیر
بی خیال و خونسرد
آسان گیر، سخت نگیر، خونسرد

اسان

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس