1. easier said than done
(آنچه که) گفتنش آسان و انجامش دشوار است
2. my mind is easier now
اکنون خیالم راحت تر است.
3. swimming downstream is easier than swimming upstream
شنا کردن در مسیر جریان آب ساده تر از شنا کردن در مسیر مخالف است.
4. the patient was easier after the sedative
پس از (خوردن) مسکن،بیمار آرام تر شد.
5. unpacking a suitcase is easier than packing it
قرار دادن چیزها در چمدان آسانتر از خالی کردن آن است.
6. annotated texts of shakespeare are easier to understand
درک متون زیرنویس شده ی شکسپیر ساده تر است.
7. plastic products have made life easier
فرآورده های پلاستیکی زندگی را آسان تر کرده اند.