easement

/ˈiːzmənt//ˈiːzmənt/

معنی: اسایش، راحتی، راحت شدن از درد، حق ارتفاقی
معانی دیگر: (حقوق) ارتفاق (در ملک غیر)، آسایش بخش، راحتی بخش، آرام گر، آسودگر، فرونشان، مسکن، آسان سازی، تسهیل، جایگزینی، قرارگیری، حق حق ارتفاقی، منزل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of easing or being eased.
مشابه: relief

(2) تعریف: something that provides relief.
مشابه: letdown

(3) تعریف: in law, a relaxation of or exception to real property laws, as to allow a person or agency a right of way through another's property, or to allow a person or agency to build a structure not normally permitted.

جمله های نمونه

1. the right of easement
حق ارتفاق

2. An easement of music rose into the room.
[ترجمه گوگل]صدای موسیقی در اتاق بلند شد
[ترجمه ترگمان]یک easement of وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A conservation easement can be sold or donated, with a tax break based on its value.
[ترجمه گوگل]حق ارتفاق حفاظتی را می توان با تخفیف مالیاتی بر اساس ارزش آن فروخت یا اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]A conservation می تواند به فروش برسد و یا اهدا شود، با یک استراحت مالیاتی براساس ارزش آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The city recently began the work of condemning easements for utilities.
[ترجمه گوگل]شهر اخیراً کار محکومیت حق ارتفاق برای آب و برق را آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان]این شهر به تازگی شروع به محکوم کردن easements برای برنامه های مصرفی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An example of a positive easement is a right of way over another person's land.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از حق ارتفاق مثبت حق تقدم بر زمین دیگری است
[ترجمه ترگمان]یک مثال از یک easement پیدا کردن مثبت، درست کردن راه بر روی زمین فرد دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fourth part: About the legislation thoughts of easement of our state.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم: در مورد اندیشه های قانون گذاری در مورد ارتفاق دولت ما
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم: درباره افکار قانونی of کردن ایالت ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Easement is one of the traditional usufructuary right of re al right.
[ترجمه گوگل]حق ارتفاق یکی از حقوق انتفاعی سنتی است
[ترجمه ترگمان]easement یکی از the traditional است که در سمت راست قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In general, an easement contract shall contain the items as follows.
[ترجمه گوگل]به طور کلی قرارداد ارتفاق باید شامل موارد زیر باشد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی یک قرارداد easement شامل موارد زیر است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Article 157 For establishing easement, the parties concerned shall enter into an written easement contract.
[ترجمه گوگل]ماده 157 برای برقراری حق ارتفاق متعاملین باید عقد ارتفاق کتبی منعقد کنند
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۵۷ برای ایجاد easement،، طرف های درگیر باید وارد یک قرارداد easement کتبی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Easement does not come into full play as a kind of law system adjusting the relation of land use in our china during a long time.
[ترجمه گوگل]حق ارتفاق به عنوان نوعی سیستم قانونی که رابطه کاربری زمین را در چین ما در طول مدت طولانی تنظیم می کند، به طور کامل وارد عمل نمی شود
[ترجمه ترگمان]easement به طور کامل به عنوان یک سیستم قانونی برای تنظیم رابطه کاربری زمین در چین در طول مدت طولانی وارد عمل نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Article 32 The easement right still exists on the original land even after readjustment.
[ترجمه گوگل]ماده 32 حق ارتفاق حتی پس از تعدیل همچنان در زمین اصلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ماده ۳۲ The easement هنوز در سرزمین اصلی حتی پس از readjustment وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Easement curve was introduced, whereby curvature changes steadily form a straight line to the desired radius.
[ترجمه گوگل]منحنی ارتفاق معرفی شد که به موجب آن تغییرات انحنای به طور پیوسته یک خط مستقیم را به شعاع مورد نظر تشکیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]منحنی easement معرفی شد، که به موجب آن، انحنا به طور ثابت یک خط مستقیم را به شعاع مطلوب شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the Maiers sold the property to the Pimentels, they signed a statement saying there were no significant easements.
[ترجمه گوگل]هنگامی که Maiers ملک را به Pimentels فروخت، آنها بیانیه ای را امضا کردند مبنی بر اینکه هیچ حق ارتفاق قابل توجهی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Maiers ملک را به the فروخت، بیانیه ای را امضا کردند که حاکی از آن بود که هیچ easements مهمی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In all other cases it is advisable to grant tenants easements to use the facilities in common with the other tenants in the building.
[ترجمه گوگل]در سایر موارد توصیه می شود برای استفاده از تسهیلات مشترک با سایر مستاجران در ساختمان، به مستاجران حق ارتفاق اعطا شود
[ترجمه ترگمان]در سایر موارد توصیه می شود که به مستاجرین واگذار شود تا از امکانات مشترک با سایر مستاجران در ساختمان استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسایش (اسم)
rest, welfare, weal, comfort, easement

راحتی (اسم)
relief, easement, convenience

راحت شدن از درد (اسم)
easement

حق ارتفاقی (اسم)
easement

تخصصی

[حسابداری] حریم
[عمران و معماری] زمین آزاد شده - حق استفاده از زمین
[حقوق] (حق) ارتفاق

انگلیسی به انگلیسی

• easing, lessening; relief from pain; legal right to use the land of another person for a specific necessary purpose (law); convenience, item that makes a task or situation easier

پیشنهاد کاربران

حق گذشتن یا استفاده از زمین کس دیگری ( مثلن برای گذر دادن گله یا خودرو . . . ) در صورتی که بکار بردن مسیر دیگر وقتگیر و هزینه زا باشد.
حق ارتفاق

بپرس