earthquake

/ˈɜːrθˌkwek//ˈɜːθkweɪk/

معنی: زلزله، زمین لرزه
معانی دیگر: بومهن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a shaking or other movement of part of the earth's surface, resulting from volcanic activity or the sudden release of tension along geologic fault lines.
مشابه: quake

- The earthquake caused roads to crack, buildings to topple, and hundreds of fires to break out in the city.
[ترجمه فرامرز] زمین لرزه باعث شکسته شدن و قاچ خوردن جاده ها و تخریب ساختمان ها و صد ها آتش سوزی در شهر شد
|
[ترجمه شان] زمین لرزه سبب ایجاد شکاف ( ترک خوردگی ) در جاده ها، تخریب ساختمان ها ، و صد ها مورد آتش سوزی شد.
|
[ترجمه گوگل] این زمین لرزه باعث ترک خوردن جاده ها، واژگونی ساختمان ها و وقوع صدها آتش سوزی در شهر شد
[ترجمه ترگمان] این زمین لرزه باعث ایجاد جاده ها، تخریب ساختمان ها و صدها آتش سوزی در شهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. earthquake relief
امداد به زلزله زدگان

2. earthquake waves run in trains
امواج زلزله زنجیروار حرکت می کند.

3. an earthquake thrills the land
زلزله زمین را به لرزه در می آورد.

4. the earthquake busted the house in half
زلزله خانه را به دو نیم کرد.

5. the earthquake caused people to set aside private animosities
زلزله موجب شد که مردم دشمنی های شخصی را کنار بگذارند.

6. the earthquake caused the wall to crumble
زلزله موجب فرو ریختن دیوار شد.

7. the earthquake caused the wall to sway to the right
زلزله موجب شد که دیوار به سمت راست خمیده شود.

8. the earthquake cracked the walls of the house but did not damage its main framework
زلزله باعث ایجاد ترک در دیوارهای خانه شد ولی به استخوان بندی اصلی آن صدمه ای نزد.

9. the earthquake destroyed the city
زلزله شهر را ویران کرد.

10. the earthquake relief fund
صندوق کمک به زلزله زدگان

11. the earthquake took a heavy toll of lives and property
زلزله خسارات جانی و مالی سنگینی به بار آورد.

12. the earthquake took many lives
زلزله تلفات زیادی به بار آورد.

13. the earthquake turned the china dishes into a pi
زلزله ظروف چینی را تبدیل به توده ی در هم ریخته ای کرد.

14. the earthquake turned the village into a pile of rubble
زلزله دهکده را به توده ای از خاک و خشت تبدیل کرد.

15. a calamity called earthquake
مصیبتی به نام زلزله

16. natural disasters like earthquake and flood
سوانح طبیعی مانند زلزله و سیل

17. the probability of earthquake is high
احتمال (وقوع) زلزله زیاد است.

18. deaths due to the earthquake
تلفات ناشی از زلزله

19. the burial of the earthquake victims' bodies is still going on
خاک کردن اجساد زلزله زدگان هنوز ادامه دارد.

20. the epicenter of this earthquake was ten kilometers north of ghom
مرکز این زمین لرزه در ده کیلومتری قم قرار داشت.

21. the force of an earthquake
قدرت زلزله

22. the risk of another earthquake
خطر یک زلزله ی دیگر

23. the seismograph recorded the earthquake
زلزله نگار زلزله را ثبت کرد.

24. the shock of an earthquake
تکان زلزله

25. at midnight, there was an earthquake
(اسدی) برآمد یکی بومهن نیمه شب

26. she remained sitting through the earthquake
طی زلزله در حالت نشسته باقی ماند.

27. parcels of food and medicine for earthquake victims
بسته های دارو و خوراک برای زلزله زدگان

28. the governor appealed for help for earthquake victims
فرماندار برای زلزله زدگان درخواست کمک فوری کرد.

29. huge rocks that were displaced by the earthquake
تخته سنگ های بزرگی که توسط زلزله جا به جا شده اند

30. somehow i knew that there would be an earthquake
به دلیلی می دانستم (به دلم برات شده بود) که زلزله روی خواهد داد.

31. the displacement of the bridge's foundations by the earthquake
جا به جا شدن پایه های پل در اثر زلزله

32. they expressed their sorrow on account of the earthquake
آنان مراتب تاسف خود را به خاطر زلزله ابراز داشتند.

33. i felt in my heart the presage of an earthquake
به دلم برات شده بود که زلزله خواهد آمد.

34. it was providential that at the time of the earthquake we were in the courtyard
خدایی شد که هنگام زلزله در حیاط بودیم.

35. the havoc and loss of life caused by the earthquake
ویرانی عظیم و مرگ و میر ناشی از زلزله

مترادف ها

زلزله (اسم)
earthquake, temblor, seism

زمین لرزه (اسم)
earthquake

تخصصی

[عمران و معماری] زلزله - زمین لرزه
[زمین شناسی] زمینلرزه یک حرکت ناگهانی یا جنبش زمین در اثر رها شدن ناگهانی کرنش تجمع یافته معادل نسبی : حادثه لرزه ای
[معدن] زلزله (ژئوفیزیک)
[مهندسی گاز] زمین لرزه

انگلیسی به انگلیسی

• trembling of the earth (usually produced by volcanic action or other forces under the earth's crust)
an earthquake is a shaking of the ground caused by movement of the earth's crust.

پیشنهاد کاربران

زلزله
بومهن
زلزله
مثال: The earthquake caused widespread damage to buildings.
زلزله باعث خسارت های گسترده ای به ساختمان ها شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
earthquake:زمین لرزه
زلزله
بومهن
زمین لرزه
زلزله
خوانش آن : ایرف کواِک
زلزله ، زمین لرزه
earthquake ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: زمین لرزه
تعریف: حرکت ناگهانی پوستۀ زمین به سبب آزاد شدن انرژی جمع‏شده در امتداد گسل ها یا فعالیت های آتشفشان ها|||متـ . زلزله
زمین لرزه
زمین لرزه شدید
زلزله
Did you feel the earthquake or not?
آیا زلزله رو احساس کردی یا نه؟
Are you really afraid of earthquakes?
آیا واقعا از زلزله میترسی؟
در reach 3 کانون زبان ایران به معنای زلزله
زلزله
زمین لرزه
زلزله
زمین لرزه، زلزله
sudden, violent movement of the Earth's surface
زمین لرزه
زمین لرزه_لرزش ناگهانی زمین در اثر فشارات زیاد
لایک فراموش نشه!!!!!
زمین لرزه یا زلزله
اتفاق زمین لرزه یا زلزله

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس