earthenware

/ˈɜːrθəˌnwer//ˈeðnweə/

معنی: سفال، ظروف گلی، سفالینه، سفالین، گل سفالی
معانی دیگر: ظروف سفالین، سرامیک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: pottery, dishes, or ornaments made of baked clay.

جمله های نمونه

1. The remains of some Roman earthenware vessels were found during the dig.
[ترجمه گوگل]بقایای برخی از ظروف سفالی رومی در حین حفاری پیدا شد
[ترجمه ترگمان]بقایای برخی ظروف سفالی رومی در طول این گودال یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Friendship is like earthenware: once broken, it can be mended; love is like a mirror: once broken, that ends it.
[ترجمه گوگل]دوستی مانند ظروف سفالی است: وقتی شکسته شود، می توان آن را ترمیم کرد عشق مانند یک آینه است: وقتی شکسته شود، آن را تمام می کند
[ترجمه ترگمان]دوستی مانند گلی است؛ زمانی شکسته می شود؛ عشق مانند آینه است؛ زمانی شکسته و آن را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This factory makes earthenware.
[ترجمه گوگل]این کارخانه ظروف سفالی تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این کارخانه گلی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He keeps his coffee in an earthenware crock.
[ترجمه گوگل]او قهوه اش را در یک ظرف سفالی نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]قهوه اش را توی یک کوزه سفالی نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now, Taheb had set it with large earthenware tubs, from which a profusion of tall dark-green plants grew.
[ترجمه گوگل]حالا طاهب آن را با وان های سفالی بزرگی قرار داده بود که از آن انبوهی از گیاهان بلند و سبز تیره می رویید
[ترجمه ترگمان]حالا، Taheb آن را با یک تشت بزرگ سفالی بزرگ که از آن انبوهی از گیاهان سبز تیره روییده بود چیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were Moorish arches everywhere and huge earthenware pots filled with whispery green ferns and bright geraniums and spiky yuccas.
[ترجمه گوگل]همه جا طاق های موری و گلدان های سفالی بزرگ پر از سرخس های سبز زمزمه ای و شمعدانی های درخشان و یوکاهای سیخ دار بود
[ترجمه ترگمان]در همه جا گلدان های بزرگ گلی وجود داشت که پر از خزه و سرخس ها و شمعدانی سبز و yuccas spiky بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A basic slo-cooker is an earthenware pot, with a lid, set in a metal frame that contains a heating element.
[ترجمه گوگل]یک اجاق گاز معمولی یک قابلمه سفالی با درب است که در یک اسکلت فلزی که حاوی عنصر گرمایش است قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]یک اجاق آشپزخانه پایه، یک کوزه گلی است، با یک در، در یک قاب فلزی قرار داده می شود که دارای یک عنصر گرمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Put the prunes in an earthenware oven dish, with the wine and enough water to cover them.
[ترجمه گوگل]آلوها را با شراب و آب به اندازه ای که روی آن ها را بپوشاند، در ظرفی سفالی بریزید
[ترجمه ترگمان]آلو را با یک ظرف سفالی پر از شراب و آب کافی برای پوشش آن ها بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Press into a little china, glass or glazed earthenware pot or terrine and smooth down the top.
[ترجمه گوگل]کمی چینی، شیشه یا گلدان سفالی لعاب دار یا ترین فشار دهید و روی آن را صاف کنید
[ترجمه ترگمان]به داخل یک تکه کوچک چینی، شیشه یا pot سفالی یا terrine و صاف روی نوک آن فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pour strained oil into an earthenware, ovenproof pot large enough to hold rabbit and all liquid called for in recipe.
[ترجمه گوگل]روغن صاف شده را در یک قابلمه سفالی و ضد فر بریزید که به اندازه کافی بزرگ باشد تا خرگوش و تمام مایعی که در دستور تهیه شده است را در خود نگه دارد
[ترجمه ترگمان]یک روغن به اندازه کافی برای نگه داشتن خرگوش و همه مایعی که برای دستور غذا به آن معروف است، بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Earthenware has an advantage over wood in being easily kept clean.
[ترجمه گوگل]ظروف سفالی نسبت به چوب مزیت دارند که به راحتی تمیز می شوند
[ترجمه ترگمان]earthenware دارای مزیتی نسبت به چوب است که به راحتی تمیز نگه داری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Earthenware an advantage over wood in being more easily kept clean.
[ترجمه گوگل]ظروف سفالی مزیتی نسبت به چوب در تمیز نگه داشتن راحت تر دارند
[ترجمه ترگمان]استفاده از چوب بر روی چوب به راحتی تمیز نگه داری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ned was admiring a glazed earthenware bowl at a shop front.
[ترجمه گوگل]ند در حال تحسین یک کاسه سفالی لعابدار در جلوی مغازه بود
[ترجمه ترگمان]ند مشغول ستایش یک کاسه سفالی بود که در یک مغازه مغازه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A brown earthenware mug with a little green frog at the bottom.
[ترجمه گوگل]یک لیوان سفالی قهوه‌ای با قورباغه سبز کوچک در پایین
[ترجمه ترگمان]یک لیوان سفالی قهوه ای با یک قورباغه کوچک سبز در پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A small glazed earthenware jar formerly used by druggists for medicaments.
[ترجمه گوگل]یک کوزه سفالی لعابدار کوچک که قبلاً توسط داروسازان برای تهیه دارو استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]یک کوزه گلی کوچک که قبلا by for استفاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفال (اسم)
shard, clay, earthenware, tile, terracotta

ظروف گلی (اسم)
earthenware, crockery

سفالینه (اسم)
earthenware, crockery

سفالین (اسم)
earthenware

گل سفالی (اسم)
earthenware

تخصصی

[عمران و معماری] سفالین - سفالینه

انگلیسی به انگلیسی

• pottery made of clay
earthenware pots are made of baked clay. attributive adjective here but can also be used as an uncount noun. e.g. ...bowls of glazed earthenware.

پیشنهاد کاربران

earthenware: ظروف سفالی
earthenware ( سرامیک )
واژه مصوب: رُسینه
تعریف: سرامیک افزاری ( ceramic ware ) متخلخل دارای خاک رُسی که پس از پخت رنگ روشن پیدا می کند
سفالی ( معمولا برای ظروف به کار می رود )

بپرس