earthborn

/ˈɜːθs//ˈɜːθs/

معنی: خاکی، خاک زاد
معانی دیگر: (گیاه یا میکروب و غیره) خاکی، زمینی، خاکزی، انسانی، بشری، فانی، پست، خاکزاد، زاده خاک، خاکی، فانی، پست

جمله های نمونه

1. earthborn cares and sorrows
دلواپسی ها و غم های دنیوی

2. earthborn storms
طوفان های زمینی (مثلا در مقابل دریایی)

3. Also the dragon (serpent), earthborn, in craftiness coming behind thee.
[ترجمه گوگل]همچنین اژدها (مار)، زمین زاده، در حیله گری از پشت سر شما می آید
[ترجمه ترگمان]و همچنین اژدها (مار)در حالی که ازسر آسودگی بر پشت سر تو ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I shall be immortal in the earthborn form!
[ترجمه گوگل]من به شکل زمینی جاودانه خواهم بود!
[ترجمه ترگمان]من در صورت earthborn جاویدان خواهم بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I feel a lot of people come in all the time with respect to earthborn very fast.
[ترجمه گوگل]من احساس می‌کنم افراد زیادی با توجه به زمین‌زایی‌ها خیلی سریع وارد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]حس می کنم بسیاری از مردم در تمام طول مدت با احترام به earthborn ها می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Marxian critique of traditional metaphysics roots in the exposition of the earthborn basis of metaphysics.
[ترجمه گوگل]نقد مارکسیستی مابعدالطبیعه سنتی ریشه در بیان مبنای زمین زایی متافیزیک دارد
[ترجمه ترگمان]Marxian نقدی از ریشه های متافیزیک سنتی در شرح پایه و اساس متافیزیک وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do not choose what be dropped by K, otherwise your earthborn is uglier.
[ترجمه گوگل]چیزی را انتخاب نکنید که با K رها شود، در غیر این صورت زمین زاده شما زشت تر است
[ترجمه ترگمان]آنچه توسط K افت کرد را انتخاب نکنید، در غیر این صورت earthborn شما زشت تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because the ability of your individual is very finite, say to do so big you immediately earthborn .
[ترجمه گوگل]از آنجایی که توانایی فرد شما بسیار محدود است، بگویید این کار را فوراً زمین زاده می کنید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که توانایی فرد شما بسیار محدود است، به شما بگویید فورا این کار را بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

خاک زاد (صفت)
earthborn, terrigenous

انگلیسی به انگلیسی

• of earthly origin; mortal, human

پیشنهاد کاربران

بپرس