1. golden ears of wheat
خوشه های زرین گندم
2. his ears were frostbitten and they had to cut them off
گوش های او یخ زده بود و مجبور شدند آنها را ببرند.
3. my ears started singing
گوش هایم شروع کردند به سوت کشیدن.
4. somebody's ears are burning
(خودمانی - انگلیس) به اینکه پشت سر کسی حرف می زنند مشکوک شدن،گوش تیز کردن
5. the dog's ears pricked up at the sound
با شنیدن صدا گوش های سگ سیخ شد.
6. the dog's ears were cut off
گوش های سگ را بریده بودند.
7. be all ears
خوب گوش دادن،کاملا توجه کردن
8. pin someone's ears back
(عامیانه) به شدت کتک زدن یا شکست دادن یا نکوهش کردن
9. walls have ears
دیوار موش دارد،موش گوش دارد
10. her eyes and ears were dulled by old age
چشم ها و گوش هایش در اثر پیری ضعیف شده بودند.
11. they held their ears and waited for the bang
آنها گوش های خود را گرفتند و منتظر صدای انفجار شدند.
12. fall on deaf ears
مورد توجه قرار نگرفتن،اثر نداشتن
13. prick up one's ears
گوش ها را تیز کردن،خوب گوش کردن،شست (کسی) خبردار شدن
14. up to the ears
تا بناگوش،(قرض یا گرفتار یا کار و غیره) تا خرخره
15. wet behind the ears
(عامیانه) بی تجربه،ناشی،بچه مچه،چلغوز
16. a donkey has large ears
الاغ گوش های بزرگ دارد.
17. he pricks up his ears as soon as money is mentioned
تا حرف پول به میان می آید گوش هایش را تیز می کند.
18. pari stopped her own ears with cotton
پری گوش های خودش را با پنبه بست.
19. the dog cocked his ears
سگ گوش هایش را تیز کرد (بر افراشت).
20. they ridiculed his long ears
آنها گوش های دراز او را مورد تمسخر قرار دادند.
21. (be) up to one's ears in something
کاملا درگیر چیزی بودن
22. not dry behind the ears
(عامیانه) بی تجربه،ناآزموده،تازه کار
23. a loud noise assailed her ears
صدایی بلند گوشش را رنجه داشت (مورد تهاجم قرار داد).
24. a roar that split my ears
نعره ای که (پرده ی) گوشم را پاره کرد
25. a strange sound struck his ears
صدای عجیب و غریبی به گوشش خورد.
26. cold blasts whistling about our ears
باد سردی که در گوش هایمان سوت می زد
27. jumped up and cut its ears off
برجست و از او دو گوش ببرید.
28. the horse perked up his ears and neighed
اسب گوش های خود را تیز کرد و شیهه کشید.
29. the monster had two long ears and a single central eye
غول،دو گوش دراز و تنها یک چشم در وسط داشت.
30. he had docked the tail and ears of his dogs
او گوش و دم سگ های خود را بریده بود.
31. his voice was music to my ears
صدای او در گوشم همچون موسیقی بود.
32. strange music kept sounding in her ears
موسیقی عجیبی در گوشش صدا می کرد.
33. the sound of laughter greeted his ears
صدای خنده به گوشش خورد.
34. to din an idea into one's ears
اندیشه ای را در گوش کسی چپاندن
35. something comes to (or reaches) somebody's ears
(خبر و شایعه و غیره) به گوش کسی رسیدن
36. as a result of the blow his ears ring
در اثر ضربه گوش هایش صدا می کند.
37. he has the mannerism of touching his ears when he talks
او عادت دارد موقع حرف زدن گوش هایش را لمس بکند.
38. long, golden earrings were dangling from her ears
گوشواره های بلند و طلایی از گوش هایش آویخته بود.
39. when i got off the airplane, my ears were still buzzing
از هواپیما که پیاده شدم هنوز گوشم وز وز می کرد.
40. he bounced up and cut off his two ears
برجست و از او دو گوش ببرید
41. he leaped up and cut off both his ears
برجست و از او دو گوش ببرید.
42. night and day, she dinged it into my ears that i should get married
شب و روز در گوشم می خواند که باید زن بگیرم.
43. she stood on tiptoe and whispered something into mohsen's ears
روی نوک پا ایستاد و چیزی در گوش محسن نجوا کرد.
44. the kind of modern music that jars on unaccustomed ears
آن گونه موسیقی مدرن که برای گوش های نا آموخته خوشایند نیست
45. they knew his sheep by the mark on their ears
آنها گوسفندهای او را از روی بریدگی گوششان می شناختند.
46. they put a hole through the lobes of their ears
آن ها نرمه ی گوش خود را سوراخ می کنند.
47. a cap with flaps that can be pulled down to protect the ears
کلاه دارای زبانه هایی که می توان آنها را برای حفظ گوش ها (از سرما) پایین کشید.
48. i have a headache and there is a dinning sound in my ears
سردرد دارم و گوشم صدا می دهد.
49. as we entererd the hall, the sound of music and singing caressed our ears
وارد تالار که شدیم صدای ساز و آواز گوشمان را نوازش داد.