earned income

جمله های نمونه

1. In addition, she allegedly claimed an earned income credit of $ 323 on the basis of his fictional dependent.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او ادعا می کند که بر اساس وابستگی خیالی خود، اعتبار درآمدی 323 دلاری کسب کرده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او ادعا می کند که اعتبار درآمدی به دست آمده از ۳۲۳ دلار براساس وابسته خیالی او را بر عهده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can get a wife's earned income tax relief on the part of your pension which you earned from your own contributions.
[ترجمه گوگل]شما می توانید بخشی از حقوق بازنشستگی خود را که از سهم خود به دست آورده اید، معافیت مالیات بر درآمد حاصل از همسر دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید در بخشی از حقوق بازنشستگی خود که از کمک های خود به دست آورده اید، درآمد کسب درآمد کسب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In developing nations, women's earned income is growing at 1 percent, compared to 8 percent for men.
[ترجمه گوگل]در کشورهای در حال توسعه، درآمد زنان در مقایسه با 8 درصد برای مردان، 1 درصد رشد می کند
[ترجمه ترگمان]در کشورهای در حال توسعه، درآمد به دست آمده از زنان به میزان ۱ درصد در مقایسه با ۸ درصد برای مردان افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We might consider, for example, extending the earned income tax credit all the way up through the middle class, and paying for it with a tax on carbon.
[ترجمه گوگل]برای مثال، می‌توانیم اعتبار مالیات بر درآمد کسب‌شده را از طریق طبقه متوسط ​​تمدید کنیم و هزینه آن را با مالیات بر کربن بپردازیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال ممکن است در نظر داشته باشیم که اعتبار مالیات بر درآمد حاصل از طبقه متوسط را افزایش داده و برای آن مالیات بر کربن پرداخت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. “Remittances are hard earned income that, in most cases, has already been taxed,” Bourguignon says. “They should not be taxed again and governments should not try to count them as development aid. ”
[ترجمه گوگل]Bourguignon می‌گوید: «حواله‌ها درآمد سختی هستند که در بیشتر موارد قبلاً مشمول مالیات شده‌اند آنها نباید دوباره مالیات بگیرند و دولت ها نباید سعی کنند آنها را به عنوان کمک های توسعه حساب کنند ”
[ترجمه ترگمان]Bourguignon می گوید: \" وجوه ارسالی به سختی درآمد کسب کرده اند که در اغلب موارد مالیات گرفته شده است آن ها نباید دوباره مالیات گرفته شوند و دولت ها نباید سعی کنند آن ها را به عنوان کمک توسعه حساب کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. More than 1700 workers earned income doing post-tsunami clean-up activities in Sri Lanka, and 000 transitional shelters were built, benefiting over 50,000 people.
[ترجمه گوگل]بیش از 1700 کارگر با انجام فعالیت های پاکسازی پس از سونامی در سریلانکا درآمد کسب کردند و 000 پناهگاه انتقالی ساخته شد که بیش از 50000 نفر از آنها بهره مند شدند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۷۰۰ کارگر درآمد به دست آمده از فعالیت های پاک سازی پس از سونامی در سریلانکا را کسب کردند و ۱۰۰،۰۰۰ پناه گاه موقتی ساخته شد و بیش از ۵۰،۰۰۰ نفر را به خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bracket widths, personal exemptions, the standard deduction, and earned income credit are now indexed against inflation.
[ترجمه گوگل]عرض براکت ها، معافیت های شخصی، کسر استاندارد و اعتبار درآمد کسب شده اکنون در برابر تورم شاخص می شوند
[ترجمه ترگمان]پهنای Bracket، معافیت شخصی، کسر استاندارد و اعتبار درآمد به دست آمده اکنون در برابر تورم شاخص گذاری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The earned income tax credit ( EITC ) provides a subsidy to the wages of qualified low - income individuals.
[ترجمه گوگل]اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده (EITC) به دستمزد افراد واجد شرایط کم درآمد کمک می کند
[ترجمه ترگمان]اعتبار مالیات بر درآمد به دست آمده (EITC)سوبسید را برای دستمزدهای افراد کم درآمد فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Applicants should provide evidence that the earned income has been declared for tax purposes.
[ترجمه گوگل]متقاضیان باید مدرکی ارائه دهند که نشان دهد درآمد کسب شده برای مقاصد مالیاتی اعلام شده است
[ترجمه ترگمان]متقاضیان باید شواهدی ارائه کنند که درآمد به دست آمده برای اهداف مالیاتی اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Earned Income Tax Credit, begun in 1975 and expanded several times since then, does just that, and has been the country's best anti-poverty program.
[ترجمه گوگل]اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده، که در سال 1975 آغاز شد و از آن زمان چندین بار گسترش یافت، همین کار را انجام می دهد و بهترین برنامه مبارزه با فقر در کشور بوده است
[ترجمه ترگمان]اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده از سال ۱۹۷۵ آغاز شده است و از آن زمان تاکنون چندین بار گسترش یافته است و بهترین برنامه مبارزه با فقر کشور بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In one case, they restore the earned income tax credit and the child tax credit, both of which benefit lower income households.
[ترجمه گوگل]در یک مورد، آنها اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده و اعتبار مالیات فرزندان را بازیابی می کنند که هر دو به نفع خانوارهای کم درآمد هستند
[ترجمه ترگمان]در یک مورد، آن ها اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده و اعتبار مالیاتی کودکان را که هر دو به نفع خانواده های کم درآمد می باشد، باز می گردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's an earned income: You are not making what you've seen on your contract. Uncle Sam takes half of your paycheck before a tangible dime falls in your hand.
[ترجمه گوگل]این یک درآمد به دست آمده است: شما چیزی را که در قرارداد خود دیده اید، نمی سازید عمو سام نیمی از حقوق شما را می گیرد قبل از اینکه یک سکه قابل لمس در دست شما بیفتد
[ترجمه ترگمان]درامد earned: شما آنچه را که در قرارداد شما دیده اید درست نمی کنید عمو سام نصف حقوق شما را قبل از یک قرون ملموس در دست شما می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Earned income was about the same for average residents of the two places.
[ترجمه گوگل]درآمد کسب شده برای ساکنان متوسط ​​دو مکان تقریباً یکسان بود
[ترجمه ترگمان]درآمد کسب شده برای شهروندان متوسط دو مکان یک سان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For this, he earned income and traveled the globe, making two dozen business trips a year.
[ترجمه گوگل]او برای این کار درآمدی به دست آورد و به سراسر جهان سفر کرد و سالی دوجین سفر کاری انجام داد
[ترجمه ترگمان]برای این کار، او درآمد کسب کرد و در سراسر دنیا سفر کرد و سالی دو بار به سفره ای تجاری مشغول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• amount of money that a person earns by working (taxes owed according to the earnings scale)

پیشنهاد کاربران

درآمدِ کاری
earned income ( اقتصاد )
واژه مصوب: درآمد کارزاد
تعریف: درآمد دریافتی درازای کار |||متـ . درآمد اکتسابی
درامدکاری
درآمد تحصیل شده
درآمد حاصله
درآمد کسب شده

بپرس