فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: earns, earning, earned
حالات: earns, earning, earned
• (1) تعریف: to receive in return for work or service.
• مترادف: draw, make, receive
• مشابه: clear, collect, gain, gross, net, pocket, realize, reap, win
• مترادف: draw, make, receive
• مشابه: clear, collect, gain, gross, net, pocket, realize, reap, win
- We earn a salary.
[ترجمه *] ما دستمزد دریافت میکنیم|
[ترجمه هستی] ما حقوق دریافت میکنیم.|
[ترجمه مهسا] ما دستمزد میگیریم.|
[ترجمه فاطمه] ما دستمزد میگیریم|
[ترجمه محمد رضا] Do you know that you can earn up to 5000$ daily by trading in Bitcoin then you can start earning extra income from home?|
[ترجمه پریسا] ما حقوق می گیریم|
[ترجمه گوگل] حقوق می گیریم[ترجمه ترگمان] ما حقوقی دریافت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to gain through merit.
• مترادف: achieve, attain, deserve, merit, win
• مشابه: acquire, gain, get, realize, secure
• مترادف: achieve, attain, deserve, merit, win
• مشابه: acquire, gain, get, realize, secure
- They must earn his respect.
[ترجمه نهال] انها باید احترام اورا به دست اورند|
[ترجمه اساتید] آنها باید احترام او را به دست بیاورند .|
[ترجمه گوگل] آنها باید احترام او را به دست آورند[ترجمه ترگمان] باید احترام او را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to receive as profit or return.
• مترادف: clear, draw, gain
• مشابه: gross, make, net, pocket, profit, realize, reap
• مترادف: clear, draw, gain
• مشابه: gross, make, net, pocket, profit, realize, reap
- She is earning interest on her investments.
[ترجمه گوگل] او در سرمایه گذاری های خود سود کسب می کند
[ترجمه ترگمان] او به سرمایه گذاری خود علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به سرمایه گذاری خود علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: earner (n.)
مشتقات: earner (n.)
• : تعریف: to gain or yield income.
• مترادف: produce, yield
• مشابه: profit
• مترادف: produce, yield
• مشابه: profit