earmarked

/ˈɪrˌmɑːrk//ˈɪəmɑːk/

نشان هویت، نشان کردن، اختصاص دادن، کنار گذاشتن

جمله های نمونه

1. the money earmarked for the building of a dormitory
پولی که برای ساختن خوابگاه تخصیص داده شده است

2. they have earmarked hassan for the job
آنان حسن را برای آن شغل در نظر گرفته اند.

انگلیسی به انگلیسی

• designated, specified; marked; marked with an earmark

پیشنهاد کاربران

اختصاصی ، اختصاص داده شده ، تخصیص یافته ، کنار گذاشته شده

بپرس