earl

/ˈɜːrl//ɜːl/

معنی: کنت
معانی دیگر: ارل (عنوان اشرافی در انگلیس که از ویسکنت بالاتر و از مارکس پایین تر است) (به زوجه ی ارل می گویند: کنتس)، اسم خاص مذکر، انگلیس کنت، درشعر سرباز دلیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a British nobleman who is ranked above a viscount and below a marquis.

جمله های نمونه

1. "Call me Earl!" he entreated.
[ترجمه گوگل]"من را ارل صدا کن!" او التماس کرد
[ترجمه ترگمان]\"بهم زنگ بزن\" ارل او به من التماس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Earl of Essex was a famous Elizabethan.
[ترجمه گوگل]ارل اسکس یک الیزابتی معروف بود
[ترجمه ترگمان]ارل آو اسکس در دوران الیزابت مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Earl describes his past links with the racist group as a youthful indiscretion .
[ترجمه گوگل]ارل پیوندهای گذشته خود با این گروه نژادپرست را یک بی احتیاطی جوانی توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]ارل links گذشته خود را با گروه نژادپرستانه به عنوان یک indiscretion جوان توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Earl was caught red-handed taking the money.
[ترجمه گوگل]ارل در حال گرفتن پول دستگیر شد
[ترجمه ترگمان] ارل \"موقع گرفتن پول دستگیر شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Earl of Arundel's heir was restored to his inheritance and granted the lordship of Chirk.
[ترجمه گوگل]وارث ارل آروندل به ارث خود بازگردانده شد و ربوبیت چیرک به او اعطا شد
[ترجمه ترگمان]ارل آو ارندل به ارث خود باز گردانده شد و به عالی جناب of اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The late Earl passed on much of his fortune to his daughter.
[ترجمه گوگل]ارل فقید بسیاری از ثروت خود را به دخترش منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]کنت دیر وقت خود را با دخترش از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Uncle Earl was exhausted and his shirt hung in shreds.
[ترجمه گوگل]عمو ارل خسته شده بود و پیراهنش را تکه تکه آویزان کرده بود
[ترجمه ترگمان]عمو ارل خسته بود و پیراهنش پاره پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A portrait of the earl takes pride of place in the entrance hall.
[ترجمه گوگل]پرتره ای از ارل در سالن ورودی جای خود را به افتخار می گیرد
[ترجمه ترگمان]تصویری از کنت در سرسرای ورودی احساس غرور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When the Earl of Surrey died in 1347 he left no direct heir.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ارل ساری در سال 1347 درگذشت، هیچ وارث مستقیمی از خود بر جای نگذاشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ارل آو ساری در سال درگذشت، او هیچ وارثی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An earl is beneath a duke.
[ترجمه گوگل]یک ارل زیر دوک است
[ترجمه ترگمان]یک کنت زیر یک دوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Shakespeare's play, 'King Lear', the Earl of Gloucester's eyes are gouged out.
[ترجمه گوگل]در نمایشنامه شکسپیر، "شاه لیر"، چشمان ارل گلاستر بیرون آمده است
[ترجمه ترگمان]در نمایشنامه شکسپیر، شاه لیر، ارل آو گلاستر، بیرون کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The earl, so Sir Philip informed me, is greatly attached to your boy.
[ترجمه گوگل]ارل، بنابراین سر فیلیپ به من اطلاع داد، بسیار به پسر شما وابسته است
[ترجمه ترگمان]کنت، پس سر فیلیپ به من گفت که خیلی به پسرت علاقمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even after Tuathal started to breathe, Earl Siward still remained motionless.
[ترجمه گوگل]حتی پس از اینکه تواتال شروع به نفس کشیدن کرد، ارل سیوارد همچنان بی حرکت بود
[ترجمه ترگمان]حتی پس از آن که Tuathal نفس تازه کرد، کنت Siward بی حرکت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Earl of Uxbridge attempted to end the coal allowance of his Staffordshire colliers in 175
[ترجمه گوگل]ارل آکسبریج در سال 175 تلاش کرد تا به کمک هزینه زغال سنگ کشتی های استافوردشایر خود پایان دهد
[ترجمه ترگمان]ارل آو Uxbridge برای پایان دادن به ذخیره زغال سنگ of his در سال ۱۷۵ دست به تلاش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنت (اسم)
count, earl

انگلیسی به انگلیسی

• male first name
british nobleman
an earl is a british nobleman.

پیشنهاد کاربران

ارل ( /ɜːrl، ɜːrəl/ ) یک سطح از رتبه بندی اشراف در بریتانیا است. این عنوان از کلمه انگلیسی باستانی eorl به معنای "مردی اصیل زاده یا مردی از سلسله ای اصیل" گرفته شده است. این کلمه با شکل اسکاندیناویایی
...
[مشاهده متن کامل]
jarl هم ریشه است که ( در قدیم ) به معنای "رئیس" بوده است، به ویژه رئیسی که به جای پادشاه بر قلمرو ( قسمتی از کشور مانند استاندار ) حکومت می کرده است.

A british man of a social rank.
دارای مرتبه بالای اجتماعی

بپرس