each

/ˈiːt͡ʃ//iːt͡ʃ/

معنی: هر، هر یک، هر یکی، هر یک
معانی دیگر: هر کدام، به هریک، به هرکدام، یکی، دانه ای، هریک از

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: every one of two or more.

- a ball in each hand
[ترجمه Zahra] یه توب در یک دست است
|
[ترجمه رضا] یک توپ در دست
|
[ترجمه Hamid leno] یک توپ در هر دست است
|
[ترجمه amir] توپی در هر دست
|
[ترجمه Neda] یک توپ در یک دست است
|
[ترجمه omid] یک توپ در هر یک از دو دست
|
[ترجمه Amiri] یک توپ در دستان
|
[ترجمه Maedeh] یک توپ در هردو دست
|
[ترجمه mahshid] یک در هر دست
|
[ترجمه مهری] در هر دست یک توپ است
|
[ترجمه گیمر] یک توپ در دست است
|
[ترجمه مسعود] در هر دست یک توپ
|
[ترجمه گوگل] یک توپ در هر دست
[ترجمه ترگمان] یک توپ در هر دست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: every one of a group considered individually.
مشابه: all

- Each has its own character.
[ترجمه اميرعلي صيادي] هر یک از انها دارای شخصیت های خاص و مخصوص و متفاوت هستند.
|
[ترجمه mahshid] هر کدام شخصیت خود را دارند
|
[ترجمه گوگل] هر کدام شخصیت خاص خود را دارند
[ترجمه ترگمان] هر کدامشان شخصیت خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: for, to, or from each one; apiece.
مشابه: all, apiece

- a cost of a dollar each
[ترجمه گوگل] هزینه هر کدام یک دلار
[ترجمه ترگمان] هر کدام هزینه یک دلار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. each airplane made two sorties a day
هر هواپیما روزی دو تک پرواز انجام می داد.

2. each animal can identify the sounds of its own species
هر جانوری می تواند آوای همنوع خود را تشخیص دهد.

3. each apartment has a separate electrical fuse
هر آپارتمان یک فیوز برق جداگانه دارد.

4. each artist paints individually
هر هنرمند به سلیقه ی فردی خودش نقاشی می کند.

5. each basket counts for two points
(بسکتبال) هر گل دو امتیاز دارد.

6. each basket scores two points
هر بار که توپ داخل حلقه می شود دو پوئن دارد.

7. each box is just the same as the other
هر قوطی درست مانند قوطی دیگر است.

8. each breath that is drawn extends life. . .
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است . . .

9. each cartridge contains several pellets
هر فشنگ حاوی چندین ساچمه است.

10. each chapter of this book is divided into ten sections
هر فصل این کتاب به ده بخش تقسیم شده است.

11. each child is also given homework
به هریک از بچه ها تکلیف منزل هم می دهند.

12. each cigaret that you smoke is a nail that you drive into your own coffin
هر سیگاری که می کشی میخی است که بر تابوت خود کوبیده ای.

13. each cloud formation indicates a different kind of weather
هریک از اشکال ابر نشانه ی نوع متفاوتی از آب و هوا است.

14. each country must look after its own interests
هر کشوری باید مواظب منافع خودش باشد.

15. each country's air space
فضای هوایی هر کشور

16. each craftsman was plying his own trade
هر صنعتگر دنبال حرفه ی خودش را می گرفت.

17. each directive was signed by the commander himself
هر یک از دستورات شخصا توسط فرمانده امضا می شد.

18. each door was emblazoned with a different coat of arms
هر یک از درها را با نشان نجابت خانوادگی مختلفی مزین کرده بودند.

19. each employee has a heavy workload
میزان کاری که هر کارمند باید انجام بدهد سنگین است.

20. each english b. a. should take a capstone course on methods of advanced literary research
هر لیسانس انگلیسی باید یک درس اصلی در روش تحقیق ادبی بگیرد.

21. each envelope contained several enclosures
هر پاکت حاوی چندین ضمیمه بود.

22. each farmer receives his yearly distribution of chemical fertilizers
هر کشاورزی سهم سالیانه ی کودشیمیایی خود را دریافت می کند.

23. each farmer was required to serve his landlord
هر کشاورز ملزم بود که به ارباب خود خدمت کند.

24. each group was over 50 strong
هر گروه بیش از 50 عضو داشت.

25. each individual is responsible for his own actions
هر فرد مسئول اعمال خویش است.

26. each item in the bill
هریک از اقلام صورتحساب

27. each kilo of wheat has a quantity of dross
هر کیلو گندم مقداری ناژاوی (ناخالصی) دارد.

28. each loved the other
هریک دیگری را دوست داشت.

29. each man subscribed fifty dollars
هر مرد تقبل کرد که پنجاه دلار بدهد.

30. each mathematical formula is accompained by verbal explanations
هریک از فرمول های ریاضی با توضیحات واژی همراه است.

31. each member nation must make a contribution of at least one million dollars
هر کشور عضو باید لااقل یک میلیون دلار اهدا کند.

32. each moment
هر دم

33. each moment a fruit is sent forth from this garden
هر دم از این باغ بری می رسد

34. each month my father gave us an allowance of ten tumans
پدرم هر ماه ده تومان پول توجیبی به ما می داد.

35. each morning he patted away to work in his heavy shoes
هر بامداد با کفش های سنگین خود تاپ تاپ کنان سرکار می رفت.

36. each niche contained a statue
در هر تاقچه یک مجسمه قرار داشت.

37. each night he visits a different joint
هر شب به محل عیاشی دیگری می رود.

38. each of the boxes is labelled
هر یک از جعبه ها برچسب خورده است.

39. each of the converts was given a new name
به هریک از جدیدالسلام ها نام نوینی داده شد.

40. each of the entries in this dictionary has been carefully defined
هر یک از داده های این فرهنگ به دقت معنی شده است.

41. each of the girls had an escort
هر یک از دخترها یک همراه داشت.

42. each of the governors is vested with extraordinary power
هر یک از استانداران دارای قدرت فوق العاده است.

43. each of the horses is kept in his own stall
هر یک از اسبان را در اتاقک خودش نگه می دارند.

44. each of the legs was fixed to the table with four screws
هر یک از پایه ها با چهار پیچ به میز وصل شده بود.

45. each of the participants must table his money
هریک از شرکت کنندگان باید پول خود را روی میز بگذارد.

46. each of the party cells had a separate boss
هر یک از ریز یگان های حزب رئیس جداگانه ای داشت.

47. each of the seven thieves took a seventh of the money
هر یک از هفت دزد یک هفتم پول را برداشت.

48. each of the store's items is clearly priced
هر یک از اقلام فروشگاه به وضوح قیمت گذاری شده است.

49. each of the students signed the paper and passed it on to his neighbor
هر یک از شاگردان ورقه را امضا کرد و به نفر بعدی داد.

50. each of them has to pay five dollars
هر یک از آنها باید پنج دلار بدهد.

51. each of them packed a handgun
هر یک از آنان یک هفت تیر با خود داشت.

52. each of them received a portion of the gain
هریک از آنها سهمی از سود را دریافت کرد.

53. each of us must strive to improve himself
هر یک از ما باید برای بهتر سازی خود جد و جهد کند.

54. each officer must be in the barracks by five a. m.
هریک از افسران باید قبل از پنج صبح در سربازخانه باشند.

55. each one of these bombs can devastate a city
هریک از این بمب ها می تواند شهری را با خاک یکسان کند.

56. each one of you knows what he (or he / she or they) must do
هریک از شماها می داند که باید چکار بکند.

57. each other
یکدیگر

58. each page is headed by the writer's name and the page number
در بالای هر صفحه نام نویسنده و شماره ی صفحه قرار دارد.

59. each park must also have a playground for children
هرپارک باید محل بازی برای کودکان نیز داشته باشد.

60. each part of sugar needs five parts of flour
برای هرپیمانه شکر پنج پیمانه آرد لازم است.

61. each part of the plane must be inspected
هریک از اجزای هواپیما باید بررسی شود.

62. each partition of the box contains one egg
هریک از خانه های جعبه حاوی یک تخم مرغ است.

63. each person has five choices
هر کسی فرصت پنج گزینش را دارد.

64. each person must do his own thing
هر کسی باید کار خودش را بکند.

65. each person needs an adequate living space
هر شخصی نیازمند به فضای کافی برای زندگی است.

66. each pilot has logged more than a thousand hours of flight
هر یک از خلبانان بیش از هزار ساعت سابقه ی پرواز دارند.

67. each plan has its merits
هر نقشه ای محسناتی دارد.

68. each player's salary is based on his last year's numbers
حقوق هر بازیکن به آمار (برد و باخت) سال پیش او بستگی دارد.

69. each privilege has a correlative responsibility
هر امتیازی مسئولیتی به همراه دارد.

70. each process involves a special method
هر فرایندی لم بخصوصی دارد.

مترادف ها

هر (صفت)
every, any, each

هر یک (صفت)
each

هر یکی (صفت)
each

هر یک (ضمير)
each, one another

انگلیسی به انگلیسی

• every
every one
each one from a group; each person
if you refer to each thing or person in a group, you are referring to every member and considering them as individuals.
you use each to emphasize that you are referring to every individual thing or person in a group.
you use each other when you are saying that each member of a group does something to the others.

پیشنهاد کاربران

each به معنی هر
هر یک، هر یکی
به معنای هر یک و هریک از مثل :
هر دانشجویی، هر یک از دانشجویان
Each=every one
each day i love you more
Each year she come here
تخصیص گر each به معنای هر
تخصیص گر each به معنای هر برای اشاره به یک نفر یا چیز از بین دو یا چند نفر و چیز استفاده می شود، زمانی که ما می خواهیم جداگانه درباره آن چیز/فرد صحبت کنیم. در این کاربرد ما می توانیم each را به تنهایی هر ترجمه کنیم ولی منظور از ما همان هر کدام هر چیز هر نفر است. مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

each apartment has its own balcony ( هر آپارتمان بالکن خودش را دارد. )
تخصیص گر each به معنای هر کدام
تخصیص گر each به معنای هر کدام برای اشاره به یک نفر یا چیز از بین دو یا چند نفر و چیز استفاده می شود زمانی که ما می خواهیم جداگانه درباره آن چیز/فرد صحبت کنیم. مثلا:
each answer is worth 20 points ( هر پاسخ بیست امتیاز دارد. )
we each have our own car ( ما هر کدام ماشین خودمان را داریم. )
منبع: سایت بیاموز

each =on of
each =هر یک
توی این جمله معنیش چی میشه؟
. Circled inside each other
توپ در دست

دانه به دانه، تک تک، دانه ای، هریک
معنی: هر، هر یک، هر یکی، هر یک
معانی دیگر: هر کدام، به هریک، به هرکدام، دانه ای، هریک از
هر یکی هر یک

Every
البته خیلی معنی میده - هر کلمه انگلیسی خیلی معنی میده من کامل ترین دیکشنری که دیدم همین دیکشنریه البته فقط دو مشکل داره ۱ انلاین باید باشم ۲ چند معنی دیگری که از یک کلمه مونده را نمیاورد
یکی یک چیز
یکدیگر
هــــر یڪ!"
هرکدام و یا همدیگر
هر کدام . از
helping each other
به هم کمک می کردند
هر کدام یک

we have to take an exam at the end of each year
adj:هر
Pron:هر یک، هر کدام
هریک
هر
هرکدام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس