excitatory


شور انگیز، انگیزگر، انگیزگرانه (excitative هم می گویند)

جمله های نمونه

1. Quantal analysis of excitatory synapses in the hippocampus has proved difficult and has led to contradictory conclusions when applied to long-term potentiation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کمی از سیناپس های تحریکی در هیپوکامپ ثابت شده است دشوار است و منجر به نتایج متناقضی در زمانی که برای تقویت طولانی مدت اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]آنالیز Quantal of excitatory در هیپوکامپ، به سختی اثبات شد و منجر به نتیجه گیری های متناقض در زمانی شد که برای potentiation بلند مدت بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He then varied the ratio of excitatory to inhibitory interaction strengths.
[ترجمه گوگل]او سپس نسبت قدرت برهمکنش تحریکی به مهاری را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]سپس وی نسبت of به نقاط قوت تعامل بازدارنده را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This signal can be either excitatory or inhibitory.
[ترجمه گوگل]این سیگنال می تواند تحریک کننده یا بازدارنده باشد
[ترجمه ترگمان]این سیگنال می تواند برانگیزاننده یا بازدارنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do etal measured increases in excitatory aminoacids by push-pull cannulation in anesthetised human beings undergoing electrical stimulation.
[ترجمه گوگل]افزایش اندازه گیری اتال در آمینواسیدهای تحریکی با کانولاسیون فشاری در انسان های بیهوش که تحت تحریک الکتریکی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]etal اندازه گیری شده در aminoacids excitatory را با استفاده از کشش کشش در anesthetised که در حال تحریک تحریک الکتریکی هستند، انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cowan suggests that the strength of the excitatory interactions increases relative to that of the inhibitory interactions under the influence of the drug.
[ترجمه گوگل]کوان پیشنهاد می کند که قدرت فعل و انفعالات تحریکی نسبت به تداخلات مهاری تحت تأثیر دارو افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]Cowan بیان می کند که قدرت فعل و انفعالات excitatory نسبت به اثر متقابل بازدارنده تحت نفوذ دارو افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Excitatory effects of somatostatin or octreotide on the sphincter of Oddi may impair biliary and pancreatic duct outflow.
[ترجمه گوگل]اثرات تحریکی سوماتوستاتین یا اکتروتید بر اسفنکتر Oddi ممکن است خروج مجرای صفراوی و پانکراس را مختل کند
[ترجمه ترگمان]اثرات Excitatory somatostatin یا octreotide بر روی sphincter of ممکن است biliary و outflow مجاری تنفسی را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. AMPA receptors mediate the fast excitatory synaptic transmission in the central nervous system.
[ترجمه گوگل]گیرنده های AMPA واسطه انتقال سریع سیناپسی تحریکی در سیستم عصبی مرکزی هستند
[ترجمه ترگمان]گیرنده های AMPA در انتقال سریع excitatory در سیستم عصبی مرکزی دخالت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Glutamatergic synapses are common excitatory chemical connections in mammalian central nervous system.
[ترجمه گوگل]سیناپس های گلوتاماترژیک اتصالات شیمیایی تحریکی رایج در سیستم عصبی مرکزی پستانداران هستند
[ترجمه ترگمان]سیناپس ها glutamatergic به طور معمول excitatory عصبی در سیستم عصبی مرکزی پستانداران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nothing happens until the excitatory stimulus exceeds a certain'threshold'value.
[ترجمه گوگل]هیچ اتفاقی نمی افتد تا زمانی که محرک تحریکی از مقدار آستانه معینی فراتر رود
[ترجمه ترگمان]هیچ اتفاقی نمی افتد مگر این که تحریک تحریکی از یک مقدار آستانه خاص تجاوز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To investigate manifestations of the plasmic excitatory amino acids in the patients with hemorrhagic cerebrovascular diseases.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تظاهرات آمینو اسیدهای تحریک‌کننده پلاسمیک در بیماران مبتلا به بیماری‌های عروق مغزی هموراژیک
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق درباره ظهور اسید آمینه plasmic excitatory در بیماران مبتلا به بیماری های خونی خون آور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No case with central excitatory phenomena was found in each group.
[ترجمه گوگل]هیچ موردی با پدیده تحریک مرکزی در هر گروه یافت نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ موردی با پدیده excitatory مرکزی در هر گروه یافت نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The excitatory effect of lidocaine can not be changed by pretreatment of hexamethonium bromide and atropine.
[ترجمه گوگل]اثر تحریکی لیدوکائین را نمی توان با پیش تیمار هگزامتونیوم بروماید و آتروپین تغییر داد
[ترجمه ترگمان]اثر excitatory of را نمی توان با درمان متیل آمونیوم برومید و atropine تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The excitatory effect of lidocaine can not be changed by pretreatment of hexamethonium bromide and at. . .
[ترجمه گوگل]اثر تحریکی لیدوکائین را نمی توان با پیش تیمار هگزامتونیوم بروماید تغییر داد
[ترجمه ترگمان]اثر excitatory of را نمی توان با درمان متیل آمونیوم برومید و at تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The characteristics of efferent terminal neurons eliciting excitatory and inhibitory responses were studied pharmaco- logically.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های نورون‌های انتهایی وابران که پاسخ‌های تحریکی و مهاری را برمی‌انگیزند از نظر فارماکولوژیک مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]خصوصیات نورون های پایانه efferent، واکنش های برانگیزاننده و بازدارنده را به طور منطقی مورد مطالعه قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Spiking activity can induce persistent modification of excitatory synapses in cortical circuits.
[ترجمه گوگل]فعالیت اسپکینگ می تواند باعث تغییر مداوم سیناپس های تحریکی در مدارهای قشر مغز شود
[ترجمه ترگمان]فعالیت Spiking می تواند تغییر مداوم of excitatory در ناحیه قشری را القا نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to excite, rousing, provocative, tending to stir to action

پیشنهاد کاربران

روانشناسی:تحریکی مثلا پیام الکتریکی تحریکی
محرک
شخص یا شیئی که باعث حرکت شخص یا شیئی دیگر می شود

تحریکی
برامده
انگیخته
محرک، تحریکی
برانگیخته

بپرس