فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: evades, evading, evaded
• (1) تعریف: to avoid or escape by cleverness or trickery.
• مترادف: avoid, circumvent, dodge, elude, escape
• متضاد: confront, face
• مشابه: avert, cheat, duck, miss, shake
- The fox evaded the pursuing dogs.
[ترجمه ترگمان] روباه از تعقیب سگها طفره رفت
[ترجمه گوگل] روباه سگ های دنباله دار را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - It's incredible that he was able to evade punishment time and time again.
[ترجمه ترگمان] باور نکردنی است که او توانسته بود بار دیگر از مجازات فرار کند
[ترجمه گوگل] باور نکردنی است که او توانست از زمان مجازات و زمان مجازات فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to avoid or fail to fulfill (an obligation, law, or the like).
• مترادف: avoid, eschew, shirk, sidestep
• مشابه: avert, default, dodge, elude, neglect, shun, slack
- He evaded his responsibilities as a father.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک پدر از مسئولیتهای خود شانه خالی کرد
[ترجمه گوگل] ...