emotionalism

/ˌɪˈmoʃənəˌlɪzəm//ˌɪˈmoʃənəˌlɪzəm/

احساسات نمایی، (تمایل به احساساتی شدن مکرر یا به آسانی) زود انگیزی، زود انگیختگی، شور و هیجان، احساسات گرایی، عاطفه گرایی، احساساتی بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or character of being excessively emotional.
مشابه: sentimentality

(2) تعریف: the tendency to appeal to the emotions excessively or dishonestly.

جمله های نمونه

1. the emotionalism of adolescent girls
شور و هیجان دختران نوباوه

2. the emotionalism of some romantic writers
احساسات گرایی برخی نویسندگان رومانتیک

3. the mother-in-law's emotionalism was artificial and at times ludicrous
احساسات نمایی مادر شوهر مصنوعی و گاهی مضحک بود.

4. She employed a relentless, deliberate, upward emotionalism that would have left Norman Vincent Peale feeling mild depression.
[ترجمه گوگل]او احساساتی بی امان، عمدی و رو به بالا را به کار گرفت که باعث می شد نورمن وینسنت پیل احساس افسردگی خفیف کند
[ترجمه ترگمان]She بیرحمانه، آگاهانه و رو به رو را به کار گرفت که نورمن وینسنت Peale را ترک کرده بود و احساس افسردگی ملایمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Emotionalism muddied the discussion.
[ترجمه گوگل]احساس گرایی بحث را تیره و تار کرد
[ترجمه ترگمان]بحث را زیر و رو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Juries make decisions in criminal cases based on emotionalism.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه در پرونده های جنایی بر اساس احساس گرایی تصمیم می گیرند
[ترجمه ترگمان]Juries در پرونده های جنایی براساس احساسات گرایی تصمیم گیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Words, verbalization, thoughts, thinking, and emotionalism are completely automatic.
[ترجمه گوگل]کلمات، کلامی، افکار، تفکر و احساس گرایی کاملاً خودکار هستند
[ترجمه ترگمان]کلمات، verbalization، افکار، تفکر، و emotionalism کاملا اتوماتیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Emotionalism muddied the meeting.
[ترجمه گوگل]احساس گرایی جلسه را گل آلود کرد
[ترجمه ترگمان]جلسه را خراب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her novels are an odd synthesis of English reserve and Welsh emotionalism.
[ترجمه گوگل]رمان‌های او ترکیبی عجیب از ذخیره انگلیسی و احساس‌گرایی ولزی است
[ترجمه ترگمان]رمان او ترکیبی عجیب از reserve انگلیسی و emotionalism ولز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you suppose he has to accuse us of aggression and pull out all stops on cheap emotionalism?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می‌کنید او باید ما را به پرخاشگری متهم کند و از احساس‌گرایی ارزان قیمت دست بکشد؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی او ما را متهم به پرخاشگری می کند و با احساساتی ارزان تمام stops؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like the ring of the bell there is an authentic note which differentiates these sentiments from emotionalism or sentimentality.
[ترجمه گوگل]مانند زنگ زنگ یک یادداشت معتبر وجود دارد که این احساسات را از احساسات گرایی یا احساسات گرایی متمایز می کند
[ترجمه ترگمان]مانند حلقه زنگ، یک یادداشت معتبر وجود دارد که این احساسات را از احساسات گرایی یا احساسات متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They assume that any such challenge could only come from people corrupted by soapy emotionalism with a deep hostility to science.
[ترجمه گوگل]آنها تصور می‌کنند که چنین چالشی فقط می‌تواند از جانب افرادی باشد که توسط احساسات گرایی صابونی با خصومت عمیق نسبت به علم فاسد شده‌اند
[ترجمه ترگمان]آن ها فرض می کنند که هر گونه چالش می تواند تنها ناشی از احساسات ناشی از احساسات گرایی و احساسات عمیق نسبت به علم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her novel is an odd synthesis of english reserve and welsh emotionalism.
[ترجمه گوگل]رمان او ترکیبی عجیب از ذخیره انگلیسی و احساس گرایی ولشی است
[ترجمه ترگمان]رمان او ترکیبی عجیب از reserve انگلیسی و emotionalism welsh است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to express one's feelings in an overly dramatic manner, effusiveness, sentimentalism

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emote / emotionalize
✅️ اسم ( noun ) : emotion / emotionalism / emotionalist
✅️ صفت ( adjective ) : emotional / emotive / emotionless
✅️ قید ( adverb ) : emotionally / emotively
احساساتی بودن

بپرس