1. an elevator jockey
آسانسورچی
2. an elevator lifts people
آسانسور مردم را بالا میبرد.
3. hydraulic elevator
بالابر آبانه،آسانسور هیدرولیک
4. the elevator descended rapidly
آسانسور به سرعت پایین رفت.
5. the elevator does not work
آسانسور کار نمیکند.
6. to shoot an elevator up ward
آسانسور را مثل برق بالا بردن
7. an interlock on an elevator door
هم وابستگر درب آسانسور (که فقط هنگام توقف دستگاه باز میشود)
8. we were crushed into the elevator
ما را چپاندند توی آسانسور.
9. the bathroom is just past the elevator door
مستراح درست بعد از در آسانسور است.
10. they poured the wheat into the elevator
گندم را در سیلو ریختند.
11. The elevator was broken, so we had to trek up six flights of stairs.
[ترجمه ترگمان]آسانسور شکسته بود، واسه همین باید شش تا پله پله رو راه بندازیم
[ترجمه گوگل]آسانسور شکسته شد، بنابراین ما مجبور به شش پرواز از پله ها بودیم
[ترجمه شما] ترجم ...