1. an emotionally disturbed orphan
یتیمی که دچار اختلال عاطفی است
2. A wide range of emotionally stressful events may trigger a relapse.
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از رویدادهای استرس زا ممکن است باعث بازگشت مجدد شود
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از حوادث عاطفی استرس زا ممکن است عود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. All the children had been physically and emotionally abused.
[ترجمه ترگمان]همه بچهها از نظر جسمی و احساسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]همه کودکان از لحاظ جسمی و احساسی مورد آزار قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Emotionally, physically, and financially I was on the ropes.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ عاطفی، فیزیکی، و مالی من روی طناب بود
[ترجمه گوگل]از لحاظ احساسی، جسمی و مالی من در طناب بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was jealous, humiliated, and emotionally at the end of her tether.
[ترجمه ترگمان]او حس ...