dystrophic


(وابسته به دریاچه یا تالاب که از برگ و مواد آلی دیگر آلوده شده است) دشرفت، دش پرور، دیستروفی، (پزشکی) وابسته به پلاسیدگی ماهیچه ها (یا دش ماهیچگی)، دیستروفی a dystrophic lake دریاچهی آلوده

جمله های نمونه

1. a dystrophic lake
دریاچه ی آلوده

2. Fibrous wall with dystrophic calcification consistent with cyst.
[ترجمه گوگل]دیواره فیبری با کلسیفیکاسیون دیستروفیک مطابق با کیست
[ترجمه ترگمان]دیوار Fibrous با dystrophic آهکی با کیست calcification سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Indeed, muscles examined from dystrophic mice treated with Trichostatin A for three months displayed normal tissue architecture, as compared to the muscles examined from untreated, dystrophic mice.
[ترجمه گوگل]در واقع، ماهیچه‌هایی که از موش‌های دیستروفیک تحت درمان با تریکوستاتین A به مدت سه ماه مورد بررسی قرار گرفتند، در مقایسه با عضلات بررسی‌شده از موش‌های دیستروفیک درمان‌نشده، ساختار بافت طبیعی را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]در واقع، ماهیچه ها از موش های dystrophic تیمار شده با Trichostatin A به مدت سه ماه، معماری بافت طبیعی را معاینه کردند، در حالی که در مقایسه با ماهیچه های مورد آزمایش از موش های تیمار نشده و غیر عمل آوری شده در معرض آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Furthermore, dystrophic mice receiving treatment were able to perform physical exercise (e. g. running on a treadmill) similar to normal, non-dystrophic mice.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، موش‌های مبتلا به دیستروفی که تحت درمان قرار می‌گیرند، قادر به انجام تمرینات بدنی (مثلاً دویدن روی تردمیل) مشابه موش‌های عادی و غیردیستروفی بودند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، dystrophic موش که درمان را دریافت می کنند، قادر به انجام تمرینات فیزیکی هستند (مثلا ر گرم دویدن بر روی تردمیل: مانند موش معمولی و غیر -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Postnatal scan of the right dystrophic kidney and the normal left kidney.
[ترجمه گوگل]اسکن پس از زایمان کلیه دیستروفیک راست و کلیه چپ طبیعی
[ترجمه ترگمان]اسکن از سمت راست کلیه و کلیه چپ کلیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dystrophic calcification of soft tissue or cartilage is the result of calcium deposition in damaged tissues.
[ترجمه گوگل]کلسیفیکاسیون دیستروفیک بافت نرم یا غضروف نتیجه رسوب کلسیم در بافت های آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان]Dystrophic calcification از بافت نرم و یا غضروف حاصل رسوب کلسیم در بافت های آسیب دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Interestingly, recent studies have shown that decreased ocular levels of PEDF are associated with diabetic retinopathy and other neuroretinal dystrophic diseases.
[ترجمه گوگل]جالب توجه است، مطالعات اخیر نشان داده اند که کاهش سطح چشمی PEDF با رتینوپاتی دیابتی و سایر بیماری های دیستروفی عصبی شبکیه مرتبط است
[ترجمه ترگمان]جالب توجه است که مطالعات اخیر نشان داده اند که کاهش سطح چشمی of با دیابت دیابتی و دیگر بیماری های neuroretinal dystrophic همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The results of this study showed that more than 60% periodontal involved teeth induced pulpal dystrophic changed.
[ترجمه گوگل]نتایج این مطالعه نشان داد که بیش از 60 درصد دندان های درگیر پریودنتال باعث تغییر دیستروفی پالپ شده است
[ترجمه ترگمان]نتایج این مطالعه نشان داد که بیش از ۶۰ درصد از periodontal involved ناشی از pulpal dystrophic تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have finally learned how to say, that I have a rare orphan genetic skin disorder named recessive dystrophic epidermolysis bullosa.
[ترجمه گوگل]بالاخره یاد گرفتم که چگونه بگویم که یک اختلال نادر ژنتیکی پوست یتیم به نام اپیدرمولیز بولوزا دیستروفیک مغلوب دارم
[ترجمه ترگمان]من در نهایت یاد گرفتم که چگونه بگویم که یک اختلال پوستی ژنتیکی نادر به نام dystrophic recessive bullosa دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bart syndrome is a genetic disorder characterized by the association of congenital localized absence of skin, epidermolysis bullosa, lesions of the mouth mucosa, and dystrophic nails.
[ترجمه گوگل]سندرم بارت یک اختلال ژنتیکی است که با همراهی فقدان موضعی مادرزادی پوست، اپیدرمولیز بولوزا، ضایعات مخاط دهان و ناخن های دیستروفی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]سندرم بارت یک اختلال ژنتیکی است که ناشی از فقدان یک ناحیه مادرزادی در پوست congenital، جراحت های ناشی از پوست، مخاط دهان و ناخن های dystrophic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusions The splicing mutation of COL7A1 gene is the underlying cause of and specific rather than common polymorphism for the family with dystrophic epidermolysis bullosa pruriginosa subtype.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری جهش پیرایشی ژن COL7A1 علت زمینه‌ای و خاص و نه شایع چندشکلی برای خانواده با زیرگروه اپیدرمولیز دیستروفیک bullosa pruriginosa است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری جهش splicing ژن COL۷A۱ علت اصلی و خاصی است به جای پلی مورفیسم مشترک برای خانواده با dystrophic epidermolysis bullosa pruriginosa
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yellow nail syndrome is a medical syndrome that includes pleural effusions, lymphoedema and yellow dystrophic nails.
[ترجمه گوگل]سندرم ناخن زرد یک سندرم پزشکی است که شامل پلورال افیوژن، لنف ادم و ناخن های دیستروفیک زرد است
[ترجمه ترگمان]سندروم ناخن زرد یک سندرم پزشکی است که شامل pleural effusions، lymphoedema و nails زرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The formation of saber sheath trachea is caused by the injury of the tracheal cartilage due to chronic coughing, resulting in remodeling and dystrophic ossification of the cartilage.
[ترجمه گوگل]تشکیل نای غلاف سابر در اثر آسیب غضروف نای به دلیل سرفه مزمن و در نتیجه بازسازی و استخوان سازی دیستروفیک غضروف ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]تشکیل غلاف شمشیرش براثر آسیب غضروف tracheal ناشی از سرفه های شدید ناشی می شود که منجر به تغییر رنگ و بافت غضروفی غضروف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] به نوعی از خاکها گفته می شود که تغذیه به دشواری در آن صورت می گیرد،در چنین خاکهایی فعالیتهای بیولوژیکی بسیار کند و ضعیف می باشد،زندگی میکروارگانیسمها کند و آرام است

انگلیسی به انگلیسی

• of dystrophy; of a condition caused by poor nutrition; of muscular degeneration

پیشنهاد کاربران

dystrophic ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دُش‏پرورد
تعریف: دارای دُش‏پروردگی یا مربوط به آن

بپرس