ناتوانی در مدیریت یا تنظیم پاسخ های احساسی و رفتارها به شیوه ای معمولی است.
... [مشاهده متن کامل]
این اغلب به واکنش هایی منجر می شود که نسبت به وضعیت نامتناسب هستند.
به صورت استعاری، می تواند نماد آشفتگی، ناپایداری یا فقدان کنترل در پاسخ های احساسی یا رفتاری باشد.
مثال؛
مترادف: Imbalance, instability, disregulation
متضاد: Regulation, control, balance
کژتنظیمی ( مصوب فرهنگستان )
disregulation = بی تنظیمی
dysregulation = بدتنظیمی
به پیشوند dis و dys که اغلب اشتباه گرفته می شوند توجه کنید.
dysregulation = بدتنظیمی
به پیشوند dis و dys که اغلب اشتباه گرفته می شوند توجه کنید.
اختلال - بی نظمی
در روانشناسی به معنای اختلال در نظم یا بدتنظیمی است
بهم ریختگی