dysphoria


معنی: بی قراری، احساس ملالت و کسالت
معانی دیگر: (روان شناسی) ملالت، دش سهش (در مقابل: به سهش یا سرخوشی: eupopharia)، طب بی ارامی

جمله های نمونه

1. The main protracted withdrawal symptoms were dyssomnia, dysphoria and pain.
[ترجمه گوگل]علائم اصلی ترک طولانی مدت، اختلال خواب، نارسایی و درد بود
[ترجمه ترگمان]علائم اصلی عقب نشینی طولانی عبارتند از: dyssomnia، dysphoria و درد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Others argue with equal force that gender dysphoria, as it is known, is a psychiatric affliction and that mutilating the body to fit the afflicted psyche is to inflict a double injury on the patient.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر با قدرتی برابر استدلال می کنند که نارسایی جنسیتی، همانطور که شناخته شده است، یک بیماری روانپزشکی است و مثله کردن بدن به تناسب روح آسیب دیده، وارد کردن آسیب مضاعف به بیمار است
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر با نیرویی برابر بحث می کنند که جنسیت گرایی، همان گونه که شناخته می شود، یک بیماری روانی است و اینکه بدن را تکه تکه کرده و بدن بیمار را تکه تکه می کند، این است که آسیب مضاعفی به بیمار وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Temperdysregulation with dysphoria" is the work group's proposed solution.
[ترجمه گوگل]راه حل پیشنهادی گروه کاری «تنظیم مزاج همراه با نارسایی مزاج» است
[ترجمه ترگمان]\"Temperdysregulation با dysphoria\" راه حل پیشنهادی گروه کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Transsexualism is a severe gender dysphoria, for which transsexual operation is an important therapy.
[ترجمه گوگل]ترنس سکشوالیسم یک نارسایی شدید جنسیتی است که عمل ترنس‌جنسی درمان مهمی برای آن است
[ترجمه ترگمان]Transsexualism یک dysphoria جنسیتی شدید است که عمل جراحی تراجنسی یک روش درمانی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Intelligence quotient, dysphoria, and attention deficit hyperactivity disorder, dyssomnia, autotomy were measured using correlated software and measuring scale.
[ترجمه گوگل]ضریب هوشی، نارسایی و اختلال بیش فعالی نقص توجه، اختلال خواب، اتوتومی با استفاده از نرم افزار همبسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت اطلاعات، dysphoria و اختلال کم توجهی بیش فعالی، dyssomnia، autotomy با استفاده از نرم افزار هم بسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People who have long-lasting and extreme gender dysphoria are known as transsexuals.
[ترجمه گوگل]افرادی که مبتلا به نارسایی جنسی طولانی مدت و شدید هستند به عنوان ترنسکشوال شناخته می شوند
[ترجمه ترگمان]افرادی که دارای جنسیت دراز مدت و افراطی هستند از تراجنس ها به نام تراجنس ها شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cold colors are applicable to dysphoria, irascibility, terror and fear as well as mania, epilepsy, etc.
[ترجمه گوگل]رنگ های سرد برای نارسایی، عصبانیت، وحشت و ترس و همچنین شیدایی، صرع و غیره قابل استفاده هستند
[ترجمه ترگمان]رنگ های سرد به dysphoria، irascibility، وحشت و ترس و همچنین جنون، صرع، و غیره قابل استفاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective:To explore the effect of prenatal dysphoria on the delivery quality in pregnant women, to discuss the possible intervention.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر نارسایی دوران بارداری بر کیفیت زایمان در زنان باردار، برای بحث در مورد مداخله ممکن
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر بارداری پیش از تولد در کیفیت تحویل در زنان باردار، برای بحث در مورد مداخله احتمالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results The patients'pain and dysphoria were alleviated and set up correct understanding about the disease.
[ترجمه گوگل]نتایج: درد و ناراحتی بیماران کاهش یافت و درک درستی از بیماری ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]نتایج درد بیماران و dysphoria رفع شد و درک درست در مورد این بیماری ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The symptoms, such as ominous premonition, dysphoria, hypodynamia, dyssomnia are common in anxiety; hypoergais, melancholy, irritability, anorexia are common in depression.
[ترجمه گوگل]علائمی مانند پیش‌بینی شوم، بدحالی، هیپودینامی، اختلال خواب در اضطراب شایع هستند هیپوآرژی، مالیخولیا، تحریک پذیری، بی اشتهایی در افسردگی شایع هستند
[ترجمه ترگمان]نشانه ها، مانند premonition شوم، dysphoria، hypodynamia، dyssomnia، in، hypoergais، melancholy، irritability، و anorexia در افسردگی شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Transsexuality, also termed "Gender Dysphoria" is now reaching the point of being reasonably well understood, though many myths and general foolishness about the subject still abound.
[ترجمه گوگل]تراجنسیتی، که به آن «نارسایی جنسیتی» نیز می‌گویند، اکنون به نقطه‌ای رسیده است که به خوبی درک می‌شود، اگرچه افسانه‌ها و حماقت‌های کلی در مورد این موضوع هنوز فراوان است
[ترجمه ترگمان]Transsexuality که \"جنسیت جنسیت\" نیز نامیده می شود در حال حاضر رسیدن به این هدف است که کاملا درک شود اگرچه بسیاری از افسانه ها و حماقت عمومی در مورد این موضوع هنوز وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blundering psychology is a kind of familiar morbid psychology in society, and it also exists among postgraduates, such as fickleness, haste-in-progress, dysphoria, pessimism, and so on.
[ترجمه گوگل]روانشناسی اشتباه نوعی روانشناسی بیمارگونه آشنا در جامعه است و در بین فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی نیز وجود دارد، مانند بی نظمی، شتابزدگی، بدبینی، بدبینی و غیره
[ترجمه ترگمان]روان شناسی نوع دوستی، نوعی روان شناسی بیمار است که در جامعه وجود دارد، و همچنین در میان postgraduates مانند as، haste، in، بدبینی، و غیره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The "running away" of women including Tian Yamei, comes from modern imagination and gender dysphoria of male intellectuals as the leader of the woman liberation.
[ترجمه گوگل]«فرار» زنان از جمله تیان یامی، ناشی از تخیل مدرن و ناهنجاری جنسیتی روشنفکران مرد به عنوان رهبر آزادی زن است
[ترجمه ترگمان]\" فرار از زنان از جمله تیان Yamei، برگرفته از تخیل مدرن و dysphoria جنس روشنفکران مرد به عنوان رهبر آزادی زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی قراری (اسم)
disquiet, unrest, worry, disquietude, inquietude, fidget, malaise, mutability, dysphoria, fidgetiness

احساس ملالت و کسالت (اسم)
dysphoria

تخصصی

[روانپزشکی] دیسفوری

انگلیسی به انگلیسی

• state of agitation, state of anxiety or restlessness (psychology)

پیشنهاد کاربران

Dysphoria is a profound state of unease or dissatisfaction. It is the semantic opposite of euphoria. In a psychiatric context, dysphoria may accompany depression, anxiety, or agitation
در روان شناسی، احساس ناخوشایندی یا ناراحتی و حالتی از خُلق با مشخصهٔ غمگینی و نارضایتی و گاهی بی قراری و بی تفاوتی به محیط را مَلال ( dysphoria ) می گویند. فرد دچار ملال را نیز مَلول ( dysphoric ) می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

متضاد سرخوشی و شادی
"adolescents with depression, dysphoria, mania, and anxiety disorders"

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Dysphoria
dysphoria ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ملال
تعریف: احساس ناخوشایندی یا ناراحتی و حالتی از خُلق با مشخصۀ غمگینی و نارضایتی و گاهی بی قراری
خماری
شفتگی جنسیتی یا بی قراری جنسیتی ( به انگلیسی: gender dysphoria ) وضعیتی است که رابطه بین جنسیت شناخته شده فرد در جامعه و جنسیت درک شده توسط خود فرد از بین رفته است. فردی که دچار آشفتگی جنسیتی شود قطعاً تراجنسیتی یا تراجنسی است و تضادی بین جنس و جنسیت فرد برقرار است.
...
[مشاهده متن کامل]

در معنای دیگر آشفتگی جنسیتی به معنای ناراحتی و نارضایتی مداوم فرد از خصوصیات جنسی بدن و آرزو و میل شدید به بودن در نقش جنس و جنسیت مخالف و شناخته شدن به عنوان جنسیت مخالف استبرخی ار تراجنسیتی ها آشفتگی جنسیتی را به عنوان یک مورد پزشکی قبول ندارند بلکه آن را طیف جدید از جنسیتی می دانند که دیگران آن را عادی می خوانند.

gender dysphoria اختلال جنسیتی

بپرس