1. In addition, headache, paralysis, positive pathological reflex, dysarthria and cervical rigidity were also common.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سردرد، فلج، رفلکس پاتولوژیک مثبت، دیزآرتری و سفتی دهانه رحم نیز شایع بود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سردرد، فلج، واکنش pathological مثبت، dysarthria و سفتی گردن نیز متداول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سردرد، فلج، واکنش pathological مثبت، dysarthria و سفتی گردن نیز متداول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Apraxia of speech and Dysarthria are other speech disorders that may be confused with aphasia.
[ترجمه گوگل]آپراکسی گفتار و دیس آرتری از دیگر اختلالات گفتاری هستند که ممکن است با آفازی اشتباه گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]Apraxia گفتار و Dysarthria اختلالات گفتاری دیگری هستند که ممکن است با aphasia اشتباه گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Apraxia گفتار و Dysarthria اختلالات گفتاری دیگری هستند که ممکن است با aphasia اشتباه گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Conclusion:Dysarthria assessment makes assessment of motor speech disorder more comprehensive.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری: ارزیابی دیسارتری ارزیابی اختلال گفتار حرکتی را جامعتر میکند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: ارزیابی Dysarthria ارزیابی اختلال گفتاری حرکتی را جامع تر می نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: ارزیابی Dysarthria ارزیابی اختلال گفتاری حرکتی را جامع تر می نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Conclusions: Dysarthria was common speech disturbance, speech training was effectual remedy on spastic dy.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری: دیسآرتری اختلال گفتاری شایع بود، آموزش گفتار درمان مؤثری بر دیس اسپاستیک بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اختلال گفتاری عمومی متداول بود، آموزش گفتار برای درمان on موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اختلال گفتاری عمومی متداول بود، آموزش گفتار برای درمان on موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Results The clinical features included ptosis, dysphagia, dysarthria and the limb weakness or amyotrophy.
[ترجمه گوگل]ResultsThe ویژگی های بالینی شامل پتوز، دیسفاژی، دیزآرتری و ضعف اندام یا آمیوتروفی بود
[ترجمه ترگمان]نتایج ویژگی های بالینی شامل ptosis، dysphagia، dysarthria و یا ضعف عضو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتایج ویژگی های بالینی شامل ptosis، dysphagia، dysarthria و یا ضعف عضو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Objective To observe the effect of manual treatment on speech rehabilitation in severe dysarthria patients.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر درمان دستی بر توانبخشی گفتار در بیماران دیس آرتری شدید
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده اثر درمان دستی بر توان بخشی گفتار در بیماران مبتلا به dysarthria شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده اثر درمان دستی بر توان بخشی گفتار در بیماران مبتلا به dysarthria شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A 24-year-old male suffered from acute-onset right-sided hemiparesis, dysarthria, and ophthalmoplegia in February 200
[ترجمه گوگل]یک مرد 24 ساله در فوریه 200 از همی پارزی سمت راست، دیزآرتری و افتالمپلژی با شروع حاد رنج می برد
[ترجمه ترگمان]مرد ۲۴ ساله از onset sided، dysarthria و ophthalmoplegia در فوریه ۲۰۰ رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرد ۲۴ ساله از onset sided، dysarthria و ophthalmoplegia در فوریه ۲۰۰ رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Objective To explore the method of rehabilitation training for post - stroke spasmodism model dysarthria and its efficacy.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی روش آموزش توانبخشی برای دیس آرتری مدل اسپاسمودیسم پس از سکته و اثربخشی آن
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روش آموزش توان بخشی برای مدل spasmodism post و اثربخشی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روش آموزش توان بخشی برای مدل spasmodism post و اثربخشی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Conclusion The patients with pure motor hemiparesis and dizziness, ataxia, dysarthria have more possibility to suffer from pontine infarction.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری بیماران با همی پارزی حرکتی خالص و سرگیجه، آتاکسی، دیزآرتری احتمال بیشتری برای ابتلا به انفارکتوس پونتین دارند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیمارانی با hemiparesis حرکتی خالص و سرگیجه، ataxia، dysarthria احتمال بیشتری دارند که از pontine infarction رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیمارانی با hemiparesis حرکتی خالص و سرگیجه، ataxia، dysarthria احتمال بیشتری دارند که از pontine infarction رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Objective To analyze the effect of speech therapy on severe hyperkinetic dysarthria.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر گفتار درمانی بر دیزارتری شدید هیپرکینتیک
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل تاثیر درمان گفتار بر dysarthria شدید hyperkinetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل تاثیر درمان گفتار بر dysarthria شدید hyperkinetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The most common speech disorder of parkinson s disease is hypokinetic dysarthria.
[ترجمه گوگل]شایع ترین اختلال گفتاری در بیماری پارکینسون دیس آرتری هیپوکینتیک است
[ترجمه ترگمان]شایع ترین اختلال در بیماری پارکینسون، hypokinetic dysarthria است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شایع ترین اختلال در بیماری پارکینسون، hypokinetic dysarthria است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید