dynamometer

/ˌdaɪnəˈmɑːmɪtər//ˌdaɪnəˈmɒmɪtə/

(دستگاه سنجش قدرت موتور و غیره) توان سنج، دینامومتر، نیروسنج

جمله های نمونه

1. A dynamometer is used to measure muscle power.
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری قدرت عضلانی از دینامومتر استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]A برای اندازه گیری قدرت ماهیچه ها به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Plan and perform testing, development and calibration in dynamometer facility.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی و انجام آزمایش، توسعه و کالیبراسیون در تاسیسات دینامومتر
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی و انجام آزمایش ها، توسعه و کالیبراسیون در ساختمان dynamometer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Trunk muscle endurance, hip muscle strength ( dynamometer ) and gaIt'speed were evaluated.
[ترجمه گوگل]استقامت عضله تنه، قدرت عضله لگن (دینامومتر) و سرعت راه رفتن مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]استقامت ماهیچه های تنه، قدرت عضلات باسن (dynamometer)و سرعت gait مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They lack the psychic dynamometer that the effective working of matter represents.
[ترجمه گوگل]آنها فاقد دینامومتر روانی هستند که کار مؤثر ماده نشان دهنده آن است
[ترجمه ترگمان]آن ها فاقد ادراک ذهنی هستند که کار موثر ماده نشان دهنده آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Check the water tank of the dynamometer and the circulatory system of filling water.
[ترجمه گوگل]مخزن آب دینامومتر و سیستم گردش خون پر کردن آب را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]مخزن آب of و سیستم گردش خون پر کننده آب را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most advanced dynamometer available today for testing automatic car and light - truck transmissions.
[ترجمه گوگل]پیشرفته ترین دینامومتر موجود امروزی برای تست گیربکس اتوماتیک خودرو و کامیون سبک
[ترجمه ترگمان]پیشرفته ترین فن آوری موجود امروز برای تست انتقال خودرو خودکار و حمل و نقل با کامیون در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dynamometer test results showed that both fuel economy and exhaust emission with the electronic injection system were improved obviously compared to carburettor type ones.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش دینامومتر نشان داد که هم مصرف سوخت و هم انتشار اگزوز با سیستم تزریق الکترونیکی در مقایسه با نوع کاربراتوری به وضوح بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]نتایج تست dynamometer نشان داد که هم صرفه جویی در مصرف سوخت و خروج اگزوز با سیستم تزریق الکترونیکی، در مقایسه با ones نوع carburettor بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The measuring precision on D-series hydraulic dynamometer was analysed, and the measures and methods were developed in this paper.
[ترجمه گوگل]دقت اندازه گیری در دینامومتر هیدرولیک سری D مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و اقدامات و روش ها در این مقاله توسعه یافتند
[ترجمه ترگمان]دقت اندازه گیری on هیدرولیکی سری D تحلیل شد و اندازه گیری ها و روش ها در این مقاله ایجاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Surface liquid yield measurement using dynamometer card (SLYMUDC) is a method of computing surface liquid yield of wells by analyzing polished rod load and displacement.
[ترجمه گوگل]اندازه‌گیری بازده مایع سطحی با استفاده از کارت دینامومتر (SLYMUDC) روشی برای محاسبه بازده مایع سطحی چاه‌ها با تحلیل بار و جابجایی میله صیقلی است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری بازده مایع سطحی با استفاده از کارت dynamometer (SLYMUDC)روشی برای محاسبه بازدهی مایع سطح چاه ها با تحلیل بار و جابجایی میله ای می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The simulation study of a AC VF asynchronous dynamometer is presented in this paper.
[ترجمه گوگل]مطالعه شبیه سازی یک دینامومتر ناهمزمان AC VF در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]مطالعه شبیه سازی یک VF AC AC همزمان در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is the origin of a dynamometer. AC dynamometer is usually a three-phase AC commutator motor and dynamometer, tachometer generator combination.
[ترجمه گوگل]این منشأ یک دینامومتر است دینامومتر AC معمولاً یک موتور کموتاتور AC سه فاز و ترکیبی از ژنراتور دینامومتر، سرعت سنج است
[ترجمه ترگمان]این منشا یک dynamometer است AC dynamometer معمولا یک موتور - سه فاز AC و dynamometer، ترکیب ژنراتور سرعت سنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A new type of digital and intelligent dynamometer is introduced.
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از دینامومتر دیجیتال و هوشمند معرفی شد
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از dynamometer هوشمند و هوشمند معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It works in conjunction with a hydraulic dynamometer and incorporates the technologies of a monolithic computer and transducer.
[ترجمه گوگل]این دستگاه با یک دینامومتر هیدرولیک کار می کند و از فناوری های یک کامپیوتر و مبدل یکپارچه استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]آن با یک dynamometer هیدرولیک کار می کند و فن آوری های یک کامپیوتر یکپارچه و مبدل را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hydraulic dynamometer consuming the dynamic energy of the diesel engine with water power can accurately measure the torque and the rotational speed of the diesel engine.
[ترجمه گوگل]دینامومتر هیدرولیک مصرف کننده انرژی دینامیکی موتور دیزل با نیروی آب می تواند گشتاور و سرعت چرخش موتور دیزل را به دقت اندازه گیری کند
[ترجمه ترگمان]انرژی هیدرولیک بر انرژی دینامیک موتور دیزلی با توان آب می تواند به طور دقیق گشتاور و سرعت دورانی موتور دیزل را اندازه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Electric dynamometer measurements using a variety of electrical power machinery output shaft torque, combined with speed to determine the power equipment.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری دینامومتر الکتریکی با استفاده از انواع گشتاور شفت خروجی ماشین آلات قدرت الکتریکی، همراه با سرعت برای تعیین تجهیزات قدرت
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری های الکتریکی الکتریکی با استفاده از انواع موتور نیروی الکتریکی خروجی، با سرعت برای تعیین تجهیزات قدرت ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] نیروسنج
[برق و الکترونیک] توان سنج، وات متر - لنگر سنج، دینامومتر موتور یا مولد الکتریکی ای که گشتاور یک محور چرخان را اندازه می گیرد .
[زمین شناسی] نیروسنج
[ریاضیات] توان سنج، نیرو سنج، گشتاور سنج، توان متر، دینامومتر
[نفت] دینامومتر
[پلیمر] دینامومتر، سنج دینامیکی
[آب و خاک] دینامومتر

انگلیسی به انگلیسی

• device for measuring mechanical force or power

پیشنهاد کاربران

نیروسنج: ( اسم ) وسیله ای برای اندازه گیری نیروی انقباض عضلانی

بپرس