1. We laughed dutifully at all his jokes, even the ones that weren't funny.
[ترجمه گوگل]به تمام شوخیهای او، حتی شوخیهایی که خندهدار نبود، وظیفهشناسانه میخندیدیم
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی به همه جوک هاش خندیدیم، حتی اون هایی که بامزه نبودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی به همه جوک هاش خندیدیم، حتی اون هایی که بامزه نبودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The inspector dutifully recorded the date in a large red book.
[ترجمه حسین شاکری] بازرس از سر وظیفه تاریخ کتاب قرمز قطور را ثبت کرد.|
[ترجمه گوگل]بازرس محترمانه تاریخ را در یک کتاب قرمز بزرگ ثبت کرد[ترجمه ترگمان]بازرس به طور غریزی تاریخ را با یک کتاب قرمز بزرگ ثبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He dutifully followed his commander's instructions.
[ترجمه حسین شاکری] او از سر وظیه دستورالعمل های فرمانده خود را دنبال کرد.|
[ترجمه گوگل]او با وظیفهشناسی دستورات فرماندهاش را دنبال میکرد[ترجمه ترگمان]او با کمال احتیاط دستورها فرمانده را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I dutifully wrote down every word.
[ترجمه برازنده] ازسر وظیفه تمامی لغات را نوشتم|
[ترجمه گوگل]تک تک کلمات را با وظیفه شناسی یادداشت کردم[ترجمه ترگمان]تمام کلمه را با کمال ادب نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But dutifully she passed the bundle down into Rachaela's cold white arms.
[ترجمه گوگل]اما او با وظیفهشناسی بسته را به آغوش سفید سرد راچلا داد
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، پس از پاس دادن بقچه به دست سفید سرد و سفیدش، از کنار بقچه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، پس از پاس دادن بقچه به دست سفید سرد و سفیدش، از کنار بقچه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Willie Maley, a pearl among swine, dutifully held the door open for the departing damsel.
[ترجمه گوگل]ویلی مالی، مرواریدی در میان خوکها، با وظیفهشناسی در را برای دختر در حال رفتن باز نگه داشت
[ترجمه ترگمان]و گفت: ویلی Maley، یک مروارید بین خوک، با کمال احترام در را برای بانوی اول باز نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و گفت: ویلی Maley، یک مروارید بین خوک، با کمال احترام در را برای بانوی اول باز نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Communists dutifully echoed his admission, disclosing that even loyal Vietminh veterans had been unjustly tried and executed.
[ترجمه گوگل]کمونیست ها با وظیفه شناسی اعتراف او را تکرار کردند و فاش کردند که حتی کهنه سربازان وفادار ویتمینه نیز به ناحق محاکمه و اعدام شده اند
[ترجمه ترگمان]کمونیست ها با وظیفه شناسی قبول او را تکرار کردند و فاش کردند که حتی سربازان وفادار Vietminh به ناحق محاکمه و اعدام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کمونیست ها با وظیفه شناسی قبول او را تکرار کردند و فاش کردند که حتی سربازان وفادار Vietminh به ناحق محاکمه و اعدام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He had dutifully nurtured a six-hair goatee and frayed the bottom of his jeans.
[ترجمه گوگل]او با وظیفهشناسی یک بزی شش مو را پرورش داده بود و پایین شلوار جیناش را فرسوده کرده بود
[ترجمه ترگمان]او با وظیفه شناسی یک ریش بزی شش مو را پرورش داده بود و کف شلوار جینش را ساییده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با وظیفه شناسی یک ریش بزی شش مو را پرورش داده بود و کف شلوار جینش را ساییده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Now they are being embalmed - dutifully and reverentially, as befits faithful but defunct servitors of mankind.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها را مومیایی می کنند - با تکریم و احترام، همانطور که شایسته خدمتکاران وفادار اما از بین رفته بشریت است
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها با وظیفه شناسی و reverentially، چنانکه شایسته خادم وفادار اما از کار رفته بشر است، تدهین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها با وظیفه شناسی و reverentially، چنانکه شایسته خادم وفادار اما از کار رفته بشر است، تدهین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He dutifully ceased to send presents, and instead began a systematic investigation of her circumstances.
[ترجمه گوگل]او با وظیفهشناسی از ارسال هدایا دست کشید و در عوض بررسی سیستماتیک شرایط او را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او با کمال احترام به او هدیه فرستاد و به جای آن که به طور منظم از اوضاع و احوال او شروع به تحقیق کند، گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با کمال احترام به او هدیه فرستاد و به جای آن که به طور منظم از اوضاع و احوال او شروع به تحقیق کند، گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Smith dutifully applied for a parade permit.
[ترجمه گوگل]اسمیت محترمانه درخواست مجوز رژه داد
[ترجمه ترگمان]سمیث از روی وظیفه شناسی برای اجازه رژه به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سمیث از روی وظیفه شناسی برای اجازه رژه به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Alvin wrote rather dutifully in a thick bound diary he began to keep in September.
[ترجمه گوگل]آلوین در یک دفتر خاطرات ضخیم که در سپتامبر شروع به نگهداشتن آن کرد، نسبتاً متعهدانه نوشت
[ترجمه ترگمان]آلوین از روی وظیفه شناسی در دفترچه خاطرات کلفتی که در ماه سپتامبر شروع به نوشتن کرده بود، نوشته بود:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آلوین از روی وظیفه شناسی در دفترچه خاطرات کلفتی که در ماه سپتامبر شروع به نوشتن کرده بود، نوشته بود:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Then we boiled it dutifully and heated our tins on the Calor gas stove in the kitchen.
[ترجمه گوگل]بعد با وظیفه آب پز کردیم و قوطی هایمان را روی اجاق گاز کالور آشپزخانه گرم کردیم
[ترجمه ترگمان]بعد با احتیاط آن را boiled و قوطی های چای را روی اجاق گازی آشپزخانه گرم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد با احتیاط آن را boiled و قوطی های چای را روی اجاق گازی آشپزخانه گرم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I remember my teacher dutifully emphasizing that the two were, indeed, married before they consummated their passion.
[ترجمه گوگل]یادم میآید که معلمم وظیفهآمیز تأکید میکرد که آن دو، در واقع، قبل از اینکه به اشتیاق خود پایان دهند، ازدواج کرده بودند
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که معلمم با وظیفه شناسی تمام تاکید کرد که این دو نفر قبل از این که شور و اشتیاق خود را به پایان برسانند، ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که معلمم با وظیفه شناسی تمام تاکید کرد که این دو نفر قبل از این که شور و اشتیاق خود را به پایان برسانند، ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید