dutiful

/ˈduːtifəl//ˈdjuːtɪfəl/

معنی: مواظب، مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس
معانی دیگر: حرف شنو، فرمان بردار، سر براه

جمله های نمونه

1. a dutiful son
پسر حرف شنو

2. She continued to play out her role of dutiful daughter.
[ترجمه گوگل]او به ایفای نقش دختر وظیفه شناس خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او به ایفای نقش دختر وظیفه شناس ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The days of the dutiful wife, who sacrifices her career for her husband, are over.
[ترجمه گوگل]روزگار زن وظیفه شناس که شغلش را فدای همسرش می کند به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]روزی که زن وظیفه شناسی که حرفه خود را فدای شوهرش می کند تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a complaisant wife and dutiful daughter.
[ترجمه گوگل]او همسری دلسوز و دختری وظیفه شناس بود
[ترجمه ترگمان]او همسر منشی بود و دختر وظیفه شناسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am a disappointing, though generally dutiful, student. That is, I do as I'm told.
[ترجمه گوگل]من دانش آموزی ناامیدکننده، هرچند عموماً وظیفه شناس هستم یعنی همان کاری که به من گفته می شود را انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]من یک آدم ناامید کننده هستم، هر چند معمولا وظیفه شناس، دانش آموز این همان کاری است که به من گفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All my life I have been an obedient, dutiful daughter.
[ترجمه گوگل]در تمام عمرم دختری مطیع و وظیفه شناس بوده ام
[ترجمه ترگمان]تمام عمرم یک دختر مطیع و مطیع بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It indicates her willingness to be the dutiful wife yet refusal to be seen as part of a united couple.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده تمایل او به همسری وظیفه شناس است و در عین حال حاضر نیست به عنوان بخشی از یک زوج متحد دیده شود
[ترجمه ترگمان]نشان می دهد که تمایل او به عنوان همسر وظیفه شناس، در عین حال امتناع از دیده شدن به عنوان بخشی از یک زوج متحد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No denying the boy was dutiful and punctilious in all things, however opinionated he might be.
[ترجمه گوگل]نمی توان انکار کرد که پسر در همه چیز وظیفه شناس و نکته سنج بود، هر چقدر هم که صاحب نظر باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که این پسر، هر قدر هم که باشد، وظیفه شناس و نکته سنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Words or touch are merely the dutiful compliance with rules of proper behaviour.
[ترجمه گوگل]کلمات یا لمس صرفاً رعایت وظیفه شناسانه با قوانین رفتار مناسب است
[ترجمه ترگمان]کلمات یا لامسه تنها سازگاری وظیفه شناسی با قوانین رفتار مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dutiful applause greeted his speech.
[ترجمه گوگل]تشویق های وظیفه شناسانه سخنان او را مورد استقبال قرار داد
[ترجمه ترگمان]کف زدن ها با شور و شوق شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two pairs of hands were missing from the dutiful applause that greeted his speech.
[ترجمه گوگل]دو جفت دست از کف زدن های وظیفه شناسانه ای که به سخنان او خوشامد گفت گم شده بود
[ترجمه ترگمان]دو جفت دست از کف زدن وظیفه شناسی که به او تبریک گفتند، از دست داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The authoritarian parent or dutiful child attitudes that so often characterized these relationships in previous generations are thankfully on the way out.
[ترجمه گوگل]نگرش‌های اقتدارگرای والدین یا فرزندان وظیفه‌شناس که اغلب این روابط را در نسل‌های گذشته مشخص می‌کردند، خوشبختانه در راه است
[ترجمه ترگمان]والدین مستبد و یا رفتارهای کودکان وظیفه شناسی که اغلب این روابط را در نسل های گذشته مشخص می کنند، خوشبختانه در راه خروج از آن قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His wife, dutiful as ever, did as he bade.
[ترجمه گوگل]همسرش که مثل همیشه وظیفه شناس بود، به دستور او عمل کرد
[ترجمه ترگمان]زنش هم مثل همیشه وظیفه شناس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These dutiful wives will stoke their boilers, fill their tanks to keep them running.
[ترجمه گوگل]این همسران وظیفه‌شناس دیگ‌های بخارشان را روشن می‌کنند، مخازنشان را پر می‌کنند تا کارشان را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]این زنان وظیفه شناسی بخار خود را دامن می زنند و تانک خود را پر می کنند تا آن ها را در حال دویدن نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the dutiful reader will emerge with an impressively thorough account.
[ترجمه گوگل]اما خواننده ی وظیفه شناس با گزارشی کاملاً دقیق ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]اما خواننده محترم با یک حساب بسیار دقیق پدیدار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

مطیع (صفت)
subordinate, subject, conformable, docile, obedient, submissive, limber, biddable, dutiful, duteous

وظیفه شناس (صفت)
loyal, conscientious, dutiful, duteous

گماشت شناس (صفت)
dutiful, duteous

انگلیسی به انگلیسی

• obedient, conscientious, submissive, compliant, duteous
if you are dutiful, you do everything that you are expected to do.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Showing a sense of duty or respect towards someone 📝
🔍 مترادف: Respectful; obedient
✅ مثال: The dutiful student always completed her assignments on time.
۱. وظیفه شناس ۲. مطیع. سر به راه. فرمانبردار
مثال:
[it is] for every penitent and dutiful [servant]
آن برای هر بنده توبه کار و مطیع و فرمانبرداری است.
�لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ�
( در مورد عمل و غیره ) : حاکی از وظیفه شناسی
وظیفه شناس

بپرس