🔸 معادل فارسی:
توهم زده / داغون شده / خمارِ سنگین / زده به فاز
در زبان محاوره ای:
پودر شده، فازش پریده، داغونه، زده به هپروت، شوت شده
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( خیابانی – روان گردان ) :
فردی که تحت تأثیر شدید مواد مخدر یا روان گردان قرار گرفته، به ویژه PCP یا مواد سنگین؛ معمولاً با رفتارهای غیرعادی، توهم، یا بی ثباتی شدید
مثال:
He smoked that laced joint and got **dusted**—started talking to walls.
اون سیگار آلوده رو کشید و شوت شد—شروع کرد با دیوار حرف زدن.
2. ( فرهنگی – نمادین ) :
در روایت های خیابانی یا موسیقی رپ، نماد سقوط ذهنی، از دست دادن کنترل، یا ورود به فاز تاریک
مثال:
The track’s about a kid who got **dusted** and never came back.
آهنگ درباره ی یه بچه ست که شوت شد و دیگه برنگشت.
3. ( استعاری – احساسی یا روانی ) :
برای توصیف کسی که از نظر احساسی یا ذهنی به هم ریخته، انگار پودر شده یا از درون فروپاشیده—even بدون مصرف مواد
مثال:
After the breakup, she was totally **dusted**—barely functioning.
بعد از جدایی، کاملاً پودر شده بود—به زور زندگی می کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
fried – zoned out – tripping – wrecked – blasted – gone
توهم زده / داغون شده / خمارِ سنگین / زده به فاز
در زبان محاوره ای:
پودر شده، فازش پریده، داغونه، زده به هپروت، شوت شده
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( خیابانی – روان گردان ) :
فردی که تحت تأثیر شدید مواد مخدر یا روان گردان قرار گرفته، به ویژه PCP یا مواد سنگین؛ معمولاً با رفتارهای غیرعادی، توهم، یا بی ثباتی شدید
مثال:
اون سیگار آلوده رو کشید و شوت شد—شروع کرد با دیوار حرف زدن.
2. ( فرهنگی – نمادین ) :
در روایت های خیابانی یا موسیقی رپ، نماد سقوط ذهنی، از دست دادن کنترل، یا ورود به فاز تاریک
مثال:
آهنگ درباره ی یه بچه ست که شوت شد و دیگه برنگشت.
3. ( استعاری – احساسی یا روانی ) :
برای توصیف کسی که از نظر احساسی یا ذهنی به هم ریخته، انگار پودر شده یا از درون فروپاشیده—even بدون مصرف مواد
مثال:
بعد از جدایی، کاملاً پودر شده بود—به زور زندگی می کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
کامل و تمام شده
done and dusted
همه فقط حالت فعلی این کلمه رو درنظر گرفتن. اما این کلمه می تونه صفت هم باشه: کثیف، تیره، خاکی : )
گردگیری کردم
گرد و خاک گیری
𝖣𝗎𝗌𝗍 = گردگیری
𝖣𝗎𝗌𝗍𝖾𝖽 = گردگیری کرد
چون 𝖾𝖽 - به کلمه اضافه شده،
اون کلمه تبدیل به کلمه ی گذشته میشه.
𝖣𝗎𝗌𝗍𝖾𝖽 = گردگیری کرد
چون 𝖾𝖽 - به کلمه اضافه شده،
اون کلمه تبدیل به کلمه ی گذشته میشه.
گردگیری dust ( حال )
اما dusted گردگیری کرده بود ( گذشته )
اما dusted گردگیری کرده بود ( گذشته )
گرد و غبار
گردی گیری کرد ( وقتی توی کلمه ای بیاد اون کلمه به گذشته تبدیل میشه و ed رو حذف کنیم اون کلمه برای حال میاد
گردگیری کردن برای گذشته بخاطر اینکه ed گرفته
گرد گیری .
و وقتی که اخر این کلمه ed. می اید ، فعل گذشته می شود . اما بدون ed ، در زمان حال به کار گرفته می شود .
و وقتی که اخر این کلمه ed. می اید ، فعل گذشته می شود . اما بدون ed ، در زمان حال به کار گرفته می شود .
تمیز کردن وسایل غبار گرفته
گردگیری
گردگیری
گردگیری کرد ( برای گذشته )
گرد گیری کرد ( کلمه گذشته است )
تمیز کردن یک چیز کثیف
گرد گیری کردن
خانه تکانی و گرد گیری
گردگیری کردن خانه یا هر حای دیگری
گرد گیری کردن
گرد گیری خانه
گرد گیری
گرد گیری کرد
کرد و خاک گیری کرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)