dustbin

/ˈdəstˌbɪn//ˈdʌstbɪn/

(انگلیس) آشغال دان، سطل زباله، سطل آشغال، سطل خاکروبه، اشغال دانی، زباله دانی، خاکروبه دان، خاکدان

جمله های نمونه

1. These old shoes can go in the dustbin now.
[ترجمه گوگل]این کفش‌های قدیمی اکنون می‌توانند در سطل زباله بروند
[ترجمه ترگمان]حالا این کفش های کهنه می توانند توی سطل آشغال بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She chucked the mouldy potatoes in the dustbin.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی های کپک زده را در سطل زباله ریخت
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی کپک زده را در سطل زباله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She chucked the moldy potatoes in the dustbin.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی های کپک زده را در سطل زباله ریخت
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی کپک زده را توی سطل آشغال ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She tipped the rubbish into a dustbin.
[ترجمه گوگل]او زباله ها را داخل سطل زباله ریخت
[ترجمه ترگمان]سطل را به سطل آشغال ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is an awful whiff coming from the dustbin.
[ترجمه گوگل]صدای هولناکی از سطل زباله می آید
[ترجمه ترگمان]بوی بدی از سطل آشغال ساطع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bomb went off in a concrete dustbin at the peak of the morning rush hour.
[ترجمه گوگل]بمب در اوج شلوغی صبح در سطل زباله بتنی منفجر شد
[ترجمه ترگمان]بمب در سطل آشغال در اوج ساعات صبحگاهی منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I kicked a dustbin very hard and broke my toe.
[ترجمه گوگل]خیلی محکم به سطل زباله زدم و انگشت پام شکست
[ترجمه ترگمان]سطل آشغال را خیلی محکم گرفتم و انگشت پایم را شکستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dustbin men forgot to empty our bin this morning.
[ترجمه M.y] زباله جمع کن ها فراموش کردن امروز سطل مارا خالی کنند
|
[ترجمه گوگل]مردهای زباله گرد امروز صبح فراموش کردند سطل ما را خالی کنند
[ترجمه ترگمان]سطل زباله، فراموش کرده بودند که امروز صبح bin را خالی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The report was consigned to the dustbin.
[ترجمه گوگل]گزارش به سطل زباله فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]این گزارش به سطل آشغال سپرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dustbin is the only place for most of these clothes.
[ترجمه گوگل]سطل زباله تنها جای بیشتر این لباس هاست
[ترجمه ترگمان]سطل زباله تنها جایی است که بیشتر این لباس ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pollution in this country makes it the dustbin of Europe.
[ترجمه گوگل]آلودگی در این کشور آن را به زباله دان اروپا تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]آلودگی در این کشور به زباله دان اروپا تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not all waste has to go into the dustbin.
[ترجمه گوگل]لازم نیست همه زباله ها به سطل زباله بروند
[ترجمه ترگمان]همه اتلاف وقت لازم است که به سطل آشغال بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And all those nice dustbin men would be out of a job.
[ترجمه گوگل]و همه آن مردان سطل زباله خوب بیکار خواهند شد
[ترجمه ترگمان]و همه آن مردان dustbin عالی از کار بی کار می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Melissa heard the sounds of a dustbin lid being replaced and the running of a tap as Eleanor washed her hands.
[ترجمه گوگل]ملیسا صدای تعویض درب زباله و شیر آب را شنید که النور دست هایش را می شست
[ترجمه ترگمان]در حالی که الی نور دستش را شست، صدای شکستن در سطل آشغال را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps a dustbin had tumbled over or another tile been flung from the roof.
[ترجمه گوگل]شاید یک سطل زباله روی بام افتاده باشد یا کاشی دیگری از پشت بام پرت شده باشد
[ترجمه ترگمان]شاید یک سطل آشغال از روی بام افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ashtray; (british) garbage can, rubbish bin; (british slang) person who will eat anything at anytime
a dustbin is a large container that you put rubbish in. it is usually kept outside.
trash can, garbage can, rubbish pail (british)

پیشنهاد کاربران

سطل آشغال بزرگتری که خارج از خانه هست و شهرداری از اون آشغالا رو برمیداره و میبره برای بازیافت .
سطل آشغال
recycle bin
البته ترجمه word for word آن می شود: سطل خاکروبه
اما کسی اینجوری نه میگه نه می نویسه

سطل زباله
مخالف آشغال
افتضاح بود حال به هم زن

بپرس