1. dust had blotted out the sun
غبار خورشید را از نظر پوشانده بود.
2. dust off the table and set the dishes on it
میز را گردگیری کن و بشقاب ها را روی آن بچین.
3. dust suspended in the air
گرد و خاک معلق در هوا
4. dust the cake with sugar
شکر را روی کیک بپاش.
5. dust the table with a soft duster
میز را با گردگیر نرم گردگیری کن.
6. dust wiper
گرد پاک کن
7. dust your cheeks gently with this powder
این پودر را ملایم به گونه هایت بزن.
8. dust bin
خاکروبه دان
9. dust off
(عامیانه) برای کار یا عمل آماده کردن یا شدن
10. dust somebody down
خود یا کسی را برای عمل آماده کردن،تمرین کردن،بازآموزی کردن
11. charcoal dust
خاکه زغال
12. coal dust
خاکه ی زغالسنگ
13. cosmic dust
غبار کیهانی
14. gold dust
خاک طلا
15. to dust plants with insecticide
گیاهان را با حشره کش سمپاشی کردن
16. throw dust in someone's eyes
گمراه کردن،گول زدن
17. particles of dust
ذرات گرد و خاک
18. bite the dust
(عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)
19. lick the dust
خاک پای کسی را بوسیدن،دست بوسی کردن،تواضع چاپلوسانه کردن
20. make the dust fly
1- با حرارت و شدت عمل کردن 2- با سرعت حرکت کردن
21. shake the dust off one's feet
(با تحقیر و خصومت) ترک کردن
22. a barely palpable dust
گرد و خاکی که به دشواری قابل لمس بود
23. a cloud of dust rose behind the truck
توده ای از گرد و خاک پشت سر کامیون به هوا برخاست.
24. a film of dust had covered the table
لایه ای از گرد و خاک میز را پوشانده بود.
25. a pinpoint of dust
یک ذره گرد و خاک
26. a shroud of dust was hanging over the city
پوششی از گرد و غبار بر فراز شهر قرار داشت.
27. a wake of dust behind the truck
دنباله ای از گرد و خاک در پس کامیون
28. a whirl of dust
گردبادی از گرد و خاک
29. he flicked the dust from his boot with a handkerchief
او با دستمال گرد روی پوتین های خود را زد.
30. he swept the dust off the table with his hands
با دستش گرد و خاک میز را پاک کرد.
31. minute particles of dust
ذرات بسیار ریز گرد و خاک
32. to flip the dust from one's shoes
گرد و خاک کفش های خود را زدن
33. to lay the dust
گرد و خاک را فرو نشاندن
34. a huge cloud of dust
ابر عظیمی از غبار
35. plethoric volumes that collect dust in his house
کتاب های زیادی که در خانه ی او گرد و غبار جمع می کنند
36. the rain settled the dust
باران گرد و خاک را فرونشاند.
37. the slightest atom of dust will harm the computer
کوچکترین ذره ی گرد و خاک به کامپیوتر صدمه می زند.
38. the car raised pillars of dust
اتومبیل ستون هایی از گرد و خاک به هوا می فرستاد.
39. the table was covered in dust
روی میز را گرد گرفته بود.
40. to lift a book to dust under it
برای گردگیری زیر کتاب آن را بلند کردن
41. i puffed into the pipe and dust came out from the other end
در لوله فوت کردم و از آن سوی آن گرد و خاک بیرون آمد.
42. the car raised a cloud of dust
اتومبیل ابری از گرد و خاک ایجاد کرد.
43. i riddled the charcoal and separated its dust
زغال را سرند کردم و خاکه ی آن را جدا کردم.
44. the kids kicked up a lot of dust
بچه ها خیلی گرد هوا کردند.
45. the news kicked up a lot of dust
آن خبر غوغایی بر پا کرد.
46. they burned his body and scattered the dust over the sea
جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند.
47. the horse and its rider rolled in the dust
اسب و سوارش در خاک در غلتیدند.
48. the table was coated with a layer of dust
لایه ای از گرد و خاک میز را پوشانیده بود.
49. air filters cleanse the room's air of smoke and dust
پالونه های هوا هوای اتاق را از دود و گرد و خاک می زدایند.
50. she turned her head to avoid breathing in the dust
سر خود را برگرداند تا از استنشاق گردوخاک اجتناب کند.
51. the motorcycle skidded and spilled the driver in the dust
موتورسیکلت لیز خورد و راننده را به خاک افکند.
52. begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust
برای زدودن گرد و خاک سطحی،شستشو را با فرو بردن پرده ها در آب شروع کنید.