duplicitous

/duːˈplɪsətəs//djuːˈplɪsəti/

آدم دورو، فریبکار، دغل، دغلباز، ناروزن، ناروزن he is a duplicitous man او آدم دورویی است

جمله های نمونه

1. he is a duplicitous man
او آدم دورویی است.

2. He is a possessive, duplicitous and unreasonable man.
[ترجمه مجید وحید] او مردی تملک گرا ، ریاکار و غیرمنطقی است.
|
[ترجمه گوگل]او مردی متصرف، دوگانه و غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]اون یه possessive، duplicitous و unreasonable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He promised to take duplicitous physicians before a medical ethics board and strip them of their credentials.
[ترجمه گوگل]او قول داد که پزشکان دورو را به هیئت اخلاق پزشکی ببرد و اعتبار آنها را از آنها سلب کند
[ترجمه ترگمان]او قول داد که پزشکان duplicitous را قبل از یک هیات اخلاق پزشکی بپذیرد و آن ها را از اعتبار خود محروم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the presidential campaign, his opponents attacked him duplicitous and engage in intrigue.
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، مخالفانش به او حمله کردند و به دسیسه پرداختند
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، مخالفان او به او حمله کردند و به توطئه پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If someone has been duplicitous, it may come as devastating disillusioning news and may bring a final break with that person.
[ترجمه گوگل]اگر کسی دوگانه باشد، ممکن است به عنوان یک خبر ناامیدکننده ویرانگر باشد و ممکن است یک گسست نهایی با آن شخص ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی duplicitous باشد، ممکن است به عنوان خبره ای ناخوشایند disillusioning باشد و ممکن است یک ضربه نهایی را با آن فرد به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We should be in criminal court this very moment, trying this obscenely duplicitous school for conspiracy to commit murder.
[ترجمه گوگل]ما باید همین لحظه در دادگاه جنایی باشیم و این مکتب وقیحانه را برای توطئه برای ارتکاب قتل محاکمه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در این لحظه در یک دادگاه جنایی باشیم، و این مدرسه را به خاطر توطئه برای ارتکاب به قتل انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As lobbyists, sports officials, sponsors and governments vied for advantage, the politics became duplicitous.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که لابی‌ها، مقامات ورزشی، حامیان مالی و دولت‌ها برای کسب مزیت رقابت می‌کردند، سیاست دوگانگی شد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مبلغان پارلمانی، مقامات ورزشی، حامیان و دولت ها برای سود رقابت کردند، سیاست تبدیل به duplicitous شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It may also be used to describe a person's duplicitous personality, but mostly in the eulogistic sense.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است برای توصیف شخصیت دوگانه یک فرد استفاده شود، اما بیشتر در معنای مداحی
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است برای توصیف شخصیت duplicitous فرد مورد استفاده قرار گیرد، اما عمدتا به مفهوم eulogistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has three men in pursuit, but in a duplicitous and fed the young officers silence.
[ترجمه گوگل]او سه مرد را در تعقیب دارد، اما دوگانه و افسران جوان را با سکوت تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]سه مرد در حال تعقیب هستند، اما در a و در سکوت افسران جوان سکوت اختیار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the phone and cable companies are themselves being duplicitous.
[ترجمه گوگل]اما شرکت های تلفن و کابل خود دوگانه هستند
[ترجمه ترگمان]اما تلفن و شرکت های کابلی خود are هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. IT IS hard to find a crueller or more duplicitous government than Sudan's.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان حکومتی ظالم تر یا دوگانه تر از سودان پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک دولت crueller یا بیشتر از سودان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deceptive; two-faced

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Double - faced
🔘 Perfidious
🔘 Treacherous
🔘 Duplicitous
🔘 Deceitful
🔘 Disloyal
🔘 Faithless
🔘 Unfaithful
🔘 Traitorous
🔘 Treasonous
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Double - dealing
🔘 Dishonest
🔘 Two - faced
✅ Definition:
👉 Being deceitful or untrustworthy, especially by betraying trust or loyalty.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Deceptive; dishonest in speech or behavior 😈
🔍 مترادف: Deceptive
✅ مثال: His duplicitous actions were uncovered when he was caught in a lie.
two - faced
فریبکار
مثال:
He is a possessive, duplicitous and unreasonable man.
او مردی انحصار گر، فریبکار و غیر منطقی است.
"Duplicitous" is an adjective that describes behavior that is deceitful, dishonest, or two - faced.
صفتی است که رفتار فریبکارانه، ناصادقانه یا دو رو را توصیف می کند.
a duplicitous traitor/spy/politician
...
[مشاهده متن کامل]

Synonym
two - faced/ disapproving
1. Sarah thought she could trust her coworker, but it soon became clear that he was a duplicitous individual who would do anything to get ahead, even if it meant stabbing her in the back.
2. The company's CEO gave a rousing speech about corporate responsibility, but it was later revealed that he had been engaging in duplicitous practices to increase profits, causing many to question his sincerity.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/duplicitous
فریبکار، دغلکار. آدمی که تو حرفاش و عملش دورویی باشه.

بپرس