duopoly

/ˈduːoˌpɑːli//djuːˈɒpəli/

(انحصار توسط دو نفر یا دو شرکت در مقابل انحصار یک جانبه یا معمولی: monopoly) انحصار دوگانه، دو دربست گری، انحصار فروش کالا بین دو نفر، انحصار دو نفری

جمله های نمونه

1. They are no longer part of a duopoly on overseas routes.
[ترجمه گوگل]آنها دیگر بخشی از یک دو قطبی در مسیرهای خارج از کشور نیستند
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر بخشی از a در مسیرهای خارج از کشور نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their smaller rival is battling to end their duopoly.
[ترجمه گوگل]رقیب کوچکتر آنها در حال مبارزه برای پایان دادن به دوگانگی خود است
[ترجمه ترگمان]رقیب کوچک تر آن ها برای پایان دادن به duopoly می جنگد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Redwood How do the duopoly policy in telecommunications and the restructuring of the electricity industry fit that picture?
[ترجمه گوگل]آقای ردوود سیاست دوقطبی در مخابرات و تجدید ساختار صنعت برق چگونه با این تصویر مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]آقای Redwood چگونه سیاست duopoly در مخابرات و بازسازی صنعت برق با این تصویر متناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A duopoly is an oligopoly with only two members.
[ترجمه گوگل]دوپولی یک انحصارطلبی است که فقط دو عضو دارد
[ترجمه ترگمان]duopoly یک oligopoly با تنها دو عضو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Duopoly competition, as the important form of market competition, contains the main contents of game theory. It is not only the jumping-off point of game theory but also the primary application.
[ترجمه گوگل]رقابت دوگانه به عنوان شکل مهم رقابت بازار، حاوی مطالب اصلی نظریه بازی است این نه تنها نقطه جهش تئوری بازی است، بلکه کاربرد اصلی نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]رقابت Duopoly، به عنوان شکل مهم رقابت بازار، حاوی محتوای اصلی تیوری بازی است این تنها نقطه اوج تیوری بازی نیست بلکه کاربرد اولیه نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When duopoly enterprises make price game and result in competition, the competitive equilibrium price will be crossed, which further leads to market segmentation as well.
[ترجمه گوگل]وقتی شرکت‌های دو قطبی بازی قیمت را انجام می‌دهند و منجر به رقابت می‌شوند، قیمت تعادل رقابتی عبور می‌کند که بیشتر منجر به تقسیم‌بندی بازار نیز می‌شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شرکت های duopoly بازی قیمت را ایجاد می کنند و منجر به رقابت می شوند، قیمت تعادلی رقابتی از بین خواهد رفت، که منجر به بخش بندی بازار نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A duopoly is an oligopoly with only two members . It is the simplest type of oligopoly.
[ترجمه گوگل]دووپولی یک انحصارطلبی است که فقط دو عضو دارد این ساده ترین نوع انحصارطلبی است
[ترجمه ترگمان]A یک oligopoly با تنها دو عضو است این ساده ترین نوع oligopoly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fundamental model of duopoly competition in vertical differentiated market has two very important assumptions: consumers' information is complete and their preferences are stable.
[ترجمه گوگل]مدل اساسی رقابت دو قطبی در بازار متمایز عمودی دارای دو فرض بسیار مهم است: اطلاعات مصرف کنندگان کامل و ترجیحات آنها پایدار است
[ترجمه ترگمان]مدل اصلی رقابت duopoly در بازار متمایز عمودی دو فرضیه بسیار مهم دارد: اطلاعات مصرف کنندگان کامل است و اولویت های آن ها پایدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two duopoly firms with the perfect complementary patents may conduct three types of patent transaction, they are no patent licensing, cross licensing, patent pools licensing respectively.
[ترجمه گوگل]دو شرکت دو قطبی با پتنت‌های مکمل کامل ممکن است سه نوع معامله پتنت انجام دهند، آنها به ترتیب بدون مجوز ثبت اختراع، مجوز متقابل، مجوز استخرهای ثبت اختراع هستند
[ترجمه ترگمان]دو شرکت duopoly با the مکمل کامل ممکن است سه نوع تراکنش های ثبت اختراع را انجام دهند، آن ها هیچ مجوز ثبت اختراع، مجوز سنجی متقابل، مجوزهای ثبت اختراع و مجوزهای ثبت اختراع ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two companies have used discounting to pry corporate clients from each other in what today is a domestic duopoly.
[ترجمه گوگل]این دو شرکت از تخفیف استفاده کرده اند تا مشتریان شرکتی را از یکدیگر در چیزی که امروزه به یک دوقطبی داخلی تبدیل شده است، جلب کنند
[ترجمه ترگمان]این دو شرکت برای فضولی کردن مشتریان شرکت از یکدیگر در آنچه که امروزه یک duopoly خانگی است استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This would boost voter choice and break the two-party duopoly.
[ترجمه گوگل]این امر انتخاب رأی دهندگان را تقویت می کند و دو قطبی دو حزبی را می شکند
[ترجمه ترگمان]این کار انتخاب رای دهندگان را افزایش داده و duopoly دو حزبی را شکست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The proposed JV would simply turn an oligopoly of three players into a duopoly.
[ترجمه گوگل]JV پیشنهادی به سادگی یک انحصار سه بازیکن را به یک دو قطبی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]JV های پیشنهادی به سادگی یک oligopoly از سه بازیکن را به یک duopoly تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper will apply fuzzy set theory to construct optimum output quantity decision model based on the goal of pursuit the maximum profits of duopoly market.
[ترجمه گوگل]این مقاله تئوری مجموعه های فازی را برای ساخت مدل تصمیم گیری کمیت خروجی بهینه بر اساس هدف دستیابی به حداکثر سود بازار دو قطبی به کار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله برای ساخت مدل تصمیم گیری کمیت خروجی بهینه براساس هدف دستیابی به حداکثر سود در بازار duopoly، نظریه مجموعه های فازی را اعمال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To understand just how disruptive this is to the GPS data market, you must first understand that "turn-by-turn" data was the lynchpin that held the duopoly together.
[ترجمه گوگل]برای درک اینکه چقدر این موضوع برای بازار داده‌های GPS مخرب است، ابتدا باید بدانید که داده‌های «نوبه‌به‌گام» پایه‌ای بود که دو قطبی را در کنار هم نگه داشت
[ترجمه ترگمان]برای درک اینکه این مساله چقدر به بازار داده های GPS مربوط می شود، شما باید ابتدا درک کنید که \"داده های برگشت به نوبت\" lynchpin بود که the را به هم متصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• market dominated by only two sellers or suppliers; condition in which two major political powers share influence

پیشنهاد کاربران

روابط بین الملل: دو قطبی متصلب
duopoly ( اقتصاد )
واژه مصوب: انحصار دوتایی
تعریف: وضعیتی که در آن دو بنگاه، کم وبیش کل بازار یک محصول را در اختیار دارند

بپرس