dumbstruck

/ˈdəmˌstrək//dʌmˈfaʊnd/

متحیر، مات و مبهوت، بهت زده (dumbstricken هم می گویند)

جمله های نمونه

1. I gave the money to a thankfully dumb-struck fiddle-player on Sauchiehall Street and walked away feeling like some sort of martyred saint.
[ترجمه گوگل]پول را به یک کمانچه نواز در خیابان سوچیهال دادم و با احساس یک قدیسه شهید از آنجا دور شدم
[ترجمه ترگمان]من پول رو به یه بازیکن thankfully که توی خیابون Sauchiehall بود دادم و مثل یه آدم شهید شدن احساس گناه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Millions of Americans were dumbstruck by the news of the bombing.
[ترجمه گوگل]میلیون ها آمریکایی از خبر بمباران مات و مبهوت شدند
[ترجمه ترگمان]میلیونها آمریکایی از اخبار بمب گذاری شگفت زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sat up in the bed, dumbstruck, her face aglow as if lit from the inside.
[ترجمه گوگل]او مات و مبهوت روی تخت نشست و صورتش طوری می درخشید که انگار از داخل روشن شده باشد
[ترجمه ترگمان]او روی تخت نشست، مات و مبهوت به صورتش خیره شده بود، انگار از درون آتش روشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're absolutely dumbstruck with how amazing it is to see the dinosaur. They're so life-like they take on a personality of their own.
[ترجمه گوگل]آنها از دیدن دایناسور بسیار شگفت انگیز هستند آنها آنقدر شبیه زندگی هستند که شخصیت خودشان را به خود می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا مبهوت شده بودند که دیدن دایناسور چقدر شگفت انگیز است آن ها طوری زندگی می کنند که انگار خودشان شخصیت خودشان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Haggis said that he felt "dumbstruck and horrified," adding, "Tommy, if only a fraction of these accusations are true, we are talking about serious, indefensible human and civil-rights violations.
[ترجمه گوگل]هگیس گفت که او احساس "گیج و وحشت" کرد و افزود: "تامی، اگر تنها کسری از این اتهامات درست باشد، ما در مورد نقض جدی و غیرقابل دفاع حقوق بشر و حقوق مدنی صحبت می کنیم
[ترجمه ترگمان]Haggis گفت: \" تامی، اگر فقط بخشی از این اتهامات درست باشد، ما در مورد نقض حقوق بشر و حقوق مدنی غیرقابل دفاع صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was dumbstruck at the news.
[ترجمه گوگل]او از این خبر مات شده بود
[ترجمه ترگمان]در اخبار مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were dumbstruck. We just couldn't believe our eyes when she appeared.
[ترجمه گوگل]ما گیج شده بودیم وقتی او ظاهر شد، نمی توانستیم چشمانمان را باور کنیم
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بودیم ما فقط وقتی ظاهر شد نمی توانستیم چشم هامون رو باور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But mine was momentarily dumbstruck when, after his talk, I passed through a doorway inside the Venetian Resort Hotel Casino and entered an air-conditioned simulation of the Grand Canal.
[ترجمه گوگل]اما وقتی بعد از صحبت های او از دری داخل کازینو هتل ونیزی ریزورت گذشتم و وارد شبیه سازی گراند کانال با تهویه مطبوع شدم، مال من لحظه ای مات شد
[ترجمه ترگمان]اما زمانی که پس از سخنرانی او، من از دری درون کازینوی مجلل هتل ونیز گذشتم و وارد یک شبیه سازی خنک کننده از کانال بزرگ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kay stood there, dumbstruck, as Jake covered the girl's naked arm. He lay a gentle kiss on her forehead.
[ترجمه گوگل]در حالی که جیک بازوی برهنه دختر را پوشانده بود، کی مات و مبهوت آنجا ایستاد بوسه ای ملایم بر پیشانی او زد
[ترجمه ترگمان]و همان طور که جیک بازوی برهنه دختر را پوشانده بود مات و مبهوت آنجا ایستاده بود او بوسه ای ملایم بر پیشانی خود گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the kitchen I found my servant and a stray village child, both dumbstruck by this apparition.
[ترجمه گوگل]در آشپزخانه خدمتکارم و یک بچه روستایی ولگرد را یافتم که هر دو از این ظاهر مات شده بودند
[ترجمه ترگمان]در مطبخ، من خدمتکار و یک بچه روستایی را پیدا کردم که هر دو مات و مبهوت از این ظهور مات و مبهوت مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the end of the interview, while I stood there dumbstruck, went through my purse, took out a brush, brushed his hair, and left.
[ترجمه گوگل]در پایان مصاحبه، در حالی که مات و مبهوت آنجا ایستاده بودم، از کیفم گذشتم، برس را بیرون آوردم، موهایش را برس زدم و رفتم
[ترجمه ترگمان]در پایان مصاحبه، در حالی که مات و مبهوت ایستاده بودم، کیف پولم را بیرون آوردم و یک برس را برداشت، موهایش را شانه زد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then after the break, Milan came back stronger than ever. Yoann Gourcuff set-up Gilardino, who then headed in the ball right past a dumbstruck Fortin .
[ترجمه گوگل]سپس پس از استراحت، میلان قوی تر از همیشه بازگشت Yoann Gourcuff جیلاردینو را آماده کرد، او سپس توپ را با ضربه سر درست از کنار فورتین گنگ زد
[ترجمه ترگمان]بعد از شکستن، میلان از همیشه قوی تر شد Yoann Gourcuff set که پس از آن به سمت راست توپ رفت و با چهره مات و مبهوتی به سمت توپ رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We can imagine that the disciples and crowds that followed Jesus into the temple must have been dumbstruck.
[ترجمه گوگل]می‌توانیم تصور کنیم که شاگردان و جماعتی که به دنبال عیسی وارد معبد شدند، باید مات شده باشند
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم تصور کنیم که مریدان و جمعیتی که به دنبال مسیح به معبد می رفتند، حتما مات و مبهوت مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But I have felt the divine gravity pull me back toward God, even while I am dumbstruck by his hiddenness.
[ترجمه گوگل]اما من احساس کرده ام که جاذبه الهی مرا به سوی خدا می کشاند، حتی در حالی که از پنهان بودن او مات شده ام
[ترجمه ترگمان]اما من احساس می کنم جاذبه الهی مرا به سوی خدا عقب می کشد، حتی در حالی که با hiddenness او مات و مبهوت شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made silent by astonishment, astounded, stunned
if you are dumbstruck, you are so shocked or surprised that you cannot speak.

پیشنهاد کاربران

مات و مبهوت. بهت زده. خیره شدن. در جا خشک شدن. . .

بپرس