🔸 معادل فارسی:
کدر شدن / کند شدن / بی روح شدن / کاهش وضوح یا شدت
در زبان محاوره ای:
همه چی بی روح شده، حسش دیگه مثل قبل نیست، انگار همه چی کدر شده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( حسی – روانی ) :**
کاهش وضوح یا شدت احساسات، هیجانات یا ادراک
مثال: The medication caused dulling of emotional responses.
اون دارو باعث کاهش واکنش های احساسی شد.
2. ** ( فنی – بصری یا صوتی ) :**
کاهش وضوح رنگ، صدا یا نور
مثال: The filter resulted in dulling of the image.
فیلتر باعث کدر شدن تصویر شد.
3. ** ( فیزیکی – ابزار ) :**
کند شدن لبه یا کاهش کارایی ابزار
مثال: Dulling of the knife occurred after heavy use.
بعد از استفاده ی زیاد، چاقو کند شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
blurring – muting – fading – weakening – blunting
کدر شدن / کند شدن / بی روح شدن / کاهش وضوح یا شدت
در زبان محاوره ای:
همه چی بی روح شده، حسش دیگه مثل قبل نیست، انگار همه چی کدر شده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( حسی – روانی ) :**
کاهش وضوح یا شدت احساسات، هیجانات یا ادراک
مثال: The medication caused dulling of emotional responses.
اون دارو باعث کاهش واکنش های احساسی شد.
2. ** ( فنی – بصری یا صوتی ) :**
کاهش وضوح رنگ، صدا یا نور
مثال: The filter resulted in dulling of the image.
فیلتر باعث کدر شدن تصویر شد.
3. ** ( فیزیکی – ابزار ) :**
کند شدن لبه یا کاهش کارایی ابزار
مثال: Dulling of the knife occurred after heavy use.
بعد از استفاده ی زیاد، چاقو کند شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
بی حال - بی حس
تسکین دهنده