duel

/ˈduːəl//ˈdjuːəl/

معنی: دوئل، جنگ تن بتن، دوئل کردن
معانی دیگر: هماورد، همداوی، مسابقه، نبرد تن به تن کردن، جنگ تن به تن، دوئل (نبرد رسمی بین دو نفر با حضور شهود که سابقا در اروپا مرسوم بود)

جمله های نمونه

1. the duel between conscience and lust
درگیری میان وجدان و شهوت

2. a verbal duel
نبرد زبانی،مبارزه ی لفظی

3. an artillery duel
تیراندازی متقابل توپخانه

4. ali challenged his opponent to a duel
علی حریف خود را به جنگ تن به تن دعوت کرد.

5. The two men fought a duel over the lady.
[ترجمه ک] دو مرد برای بانو ( برای به دست آوردن ) دوئلکردن
|
[ترجمه سونا] دو مرد برای بدست اوردن یک بانو جنگ تن به تن کردند
|
[ترجمه گوگل]دو مرد بر سر خانم با هم دعوا کردند
[ترجمه ترگمان]آن دو مرد با هم دوئل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feeling were so intense that they fought a duel.
[ترجمه گوگل]احساس به قدری شدید بود که آنها یک دوئل زدند
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که آن ها با دوئل مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had killed a man in a duel.
[ترجمه گوگل]او مردی را در دوئل کشته بود
[ترجمه ترگمان]او یک نفر را در دوئل کشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr William challenged the young man to a duel.
[ترجمه گوگل]آقای ویلیام مرد جوان را به دوئل دعوت کرد
[ترجمه ترگمان]آقای ویلیام جوان را به دوئل دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two teams are locked in a duel for first place.
[ترجمه گوگل]دو تیم برای کسب مقام اول در یک دوئل قفل شده اند
[ترجمه ترگمان]این دو تیم برای اولین بار در یک جنگ تن به تن به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The composer Strauss was once challenged to a duel.
[ترجمه گوگل]آهنگساز اشتراوس یک بار در یک دوئل به چالش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]او یک بار به عنوان یک دوئل به چالش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Was the hazardous code of the duel a greater injustice than the unfairness of the law?
[ترجمه گوگل]آیا قانون خطرناک دوئل بی عدالتی بزرگتر از ناعادلانه بودن قانون بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا قانون خطرناک مبارزه با بی عدالتی بیشتر از the قانون بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bob Welch won a pitching duel with Jack Morris by the score of 3-
[ترجمه گوگل]باب ولش در یک دوئل زمینی با جک موریس با نتیجه 3 برنده شد
[ترجمه ترگمان]باب ولچ برای بازی با جک موریس به خاطر نمره ۳ برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The duel carriageway A417 will run just 200 yards from their garden.
[ترجمه گوگل]مسیر دوئل A417 تنها 200 یارد از باغ آنها فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]دوئل carriageway دو متر از باغ آن ها فاصله خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tonia Kwiatkowski and Kyoko Ina duel for the third place on the podium.
[ترجمه گوگل]دوئل تونیا کویاتکوفسکی و کیوکو اینا برای مقام سوم روی سکو
[ترجمه ترگمان]tonia Kwiatkowski و Kyoko Ina برای سومین جایگاه روی سکو دویل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A verbal duel at the conference showed the depth of disagreement between the two countries.
[ترجمه گوگل]دوئل لفظی در این کنفرانس عمق اختلاف بین دو کشور را نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک دوئل شفاهی در این کنفرانس عمق اختلاف بین دو کشور را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوئل (اسم)
duel

جنگ تن بتن (اسم)
duel, single combat

دوئل کردن (فعل)
duel

انگلیسی به انگلیسی

• formal combat between two persons
fight a duel, engage in formal combat with another person
a duel is a fight between two people in which they use guns or swords in order to settle a quarrel.
you can refer to any conflict between two people or groups as a duel.

پیشنهاد کاربران

رودررویی
۱. دوئل ۲. مسابقه ۳. مبارزه. کشمکش. درگیری ۴. دوئل کردن
مثال:
Aaron Burr challenged Alexander Hamilton to a duel.
آرون بر ، الکساندر همیلتن را به مبارزه و دوئل طلبید.
رقابت دو نفره
احتمالا خانم نسرین منظورش dual بوده
دو قسمت
رقابتی

بپرس