1. due care
توجه لازم
2. due to a change in the political climate
به خاطر دگرگونی جو سیاسی
3. due to a shortage of rain the soil is bone-dry
در اثر بی بارانی زمین کاملا خشک شده است.
4. due to a storm, airplanes were grounded
به خاطر توفان پرواز هواپیماها متوقف شد.
5. due to adverse weather conditions. . .
به واسطه ی شرایط جوی نامساعد. . .
6. due to age, he is no longer employable
به خاطر (بالا بودن) سن دیگر قابل استخدام نیست.
7. due to ameh's death, our trip was postponed
به واسطه ی فوت عمه سفر ما عقب افتاد.
8. due to an insufficiency of funds
به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)
9. due to changing circumstances
به خاطر تغییر وضع
10. due to engine failure
بخاطر از کار افتادن موتور
11. due to heavy traffic during norooz holidays
به خاطر رفت و آمد سنگین تعطیلات نوروز
12. due to his obvious lunacy, they decided not to try him
به خاطر دیوانگی آشکارش از محاکمه ی او صرف نظر کردند.
13. due to human error and not because of machine malfunction
بخاطر لغزش انسان و نه به واسطه ی بد کار کردن ماشین
14. due to insufficient funds, my check bounced
به خاطر نبودن وجه کافی در حساب چکم واخواست شد (برگشت خورد).
15. due to lack of exercise, his english has become rusty
انگلیسی او در اثر تمرین کم ضعیف شده است.
16. due to the overuse of soap
به علت کاربرد بیش از حد صابون
17. due west
در جهت غرب،در سوی باختر
18. due date
موعد،تاریخ مقرر
19. due to
به واسطه ی،به دلیل،به خاطر
20. death due to unknown causes
مرگ به علل نامعلوم
21. deaths due to the earthquake
تلفات ناشی از زلزله
22. errors due to oversight
اشتباهات ناشی از بی توجهی
23. in due time
در وقت مناسب
24. losses due to theft at clothing stores
زیان های ناشی از سرقت در فروشگاه های لباس
25. balance due
جمع حساب بدهکار تراز،بدهی
26. in due course
به موقع خود،به هنگام خود،به نوبه ی خود
27. in due course
در موقع مقتضی،سرموعد،در هنگام شایسته
28. an ommission due to oversight
از قلم افتادگی به خاطر کم حواسی
29. heat loss due to faulty insulation
هدر رفتن حرارت به واسطه ی عایق بندی نادرست
30. is success due to nurture or to nature?
آیا موفقیت مربوط به عوامل محیطی یا عوامل موروثی است ؟
31. the amounts due to the bank
مبالغ قابل پرداخت به بانک
32. vocal disfunctions due to throat infection
اختلالات آوایی در اثر عفونت گلو
33. with all due respect
با کمال احترام
34. his dismissal was due to his want of three points
اخراج او به خاطر این بود که سه امتیاز کم داشت.
35. his illness was due to overwork
بیماری او به خاطر کار زیاد بود
36. the lighthouse bears due east
برج فانوس دریایی در سمت خاور قرار دارد.
37. the plane is due at 6 p. m.
هواپیما ساعت شش بعدازظهر می رسد.
38. the rent is due the first of each month and there is no more than a ten-day grace period, i. e. if it is not paid by the tenth, eviction orders will be issued
موعد پرداخت کرایه اول هر ماه است و مهلت تاخیر ده روز بیشتر نیست،یعنی اگر تا دهم ماه پرداخت نشود دستور تخلیه صادر خواهد شد.
39. the rent is due today
موعد پرداخت کرایه امروز است.
40. the train is due to leave any minute
قرار است ترن تا چند لحظه ی دیگر حرکت کند.
41. the war was due more to misunderstanding than to conflicts of interest
جنگ بیشتر به علت سوتفاهم بود تا تضاد منافع
42. become (or fall) due
به موعد رسیدن (طبق قرار قبلی یا قرارداد)،به سر رسید رسیدن
43. give someone his due
از کسی قدردانی کردن،خدمات کسی را تقدیر کردن (ارج نهادن)
44. give a man his due
سپاسگزاری لازم را از کسی کردن،قدرشناسی کردن
45. his failures were not due to misfortune but to his own mistakes
ناکامی های او از بدبیاری نبود بلکه از اشتباهات خودش ناشی می شد.
46. my history paper is due next week
هفته آینده پروژه ی تاریخ را باید تحویل دهم.
47. that project was scrubbed due to a lack of money
به خاطر کم بودن پول از آن صرف نظر شد.
48. the mission was aborted due to bad weather
در اثر هوای نامساعد،ماموریت لغو شد.
49. the next installment is due on the first of the month
سررسید قسط بعدی اول ماه است.
50. the rent will fall due every two weeks
موعد پرداخت کرایه هر دو هفته یک بار است.
51. give the devil his due
پاداش کار خوب همه حتی شیطان را باید داد،حتی حق شیطان را هم نباید پایمال کرد
52. pay the piper his due
باید اجر زحمات دیگران را بدهی،قدرشناس باش
53. he lost the pistol match due to a jam during the rapid fire
به واسطه ی گیر کردن تپانچه هنگام تیراندازی سریع،مسابقه را باخت.
54. his misdeeds have met their due reward
اعمال بد او سزای خود را دریافت کرده اند.
55. his expulsion from the university was due to bad grades, not political activities
اخراج او از دانشگاه به خاطر نمرات بد بوده نه فعالیت های سیاسی.
56. the high price of candy is due to the sugar drought
گرانی آب نبات به خاطر نایابی شکر است.
57. they assessed the amount of taxes due
مبلغ مالیات قابل پرداخت را برآورد کردند.
58. i don't think my project was given due attention
فکر می کنم که طرح من مورد توجه کافی قرار نگرفت.
59. my quarrel with the critics was partly due to their materialism
ستیز من با هنرسنجان تا اندازه ای مربوط به ماده گرایی آنها بود.
60. the body was laid to rest with due military ceremonies
جسد را طی مراسم نظامی شایسته به خاک سپردند.
61. the eminence of new york is primarily due to natural advantages
برتری نیویورک در درجه ی اول مدیون موهبت های طبیعی می باشد.
62. the value of the book is mostly due to the late dr. ghani's comments
ارزش آن کتاب بیشتر به خاطر حواشی مرحوم دکتر غنی است.
63. to waive a portion of the taxes due
بخشی از مالیات های قابل پرداخت را بخشودن
64. an assuming friend is one who expects more than his due
دوست پرمدعا کسی است که بیش از حد خود طلب می کند.