dudgeon

/ˈdədʒən//ˈdʌdʒən/

معنی: رنجش، غیظ، اوقات تلخی، دسته خنجر
معانی دیگر: خشمگین (امروزه بیشتر در این عبارت به کار می رود - high dudgeon : بسیار خشمگین یا آزرده)، (چوبی که از آن دسته ی خنجر می ساختند) چوب خنجری، دسته ی خنجر (از این چوب)

جمله های نمونه

1. He stormed out of the meeting in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]او با طوفان از جلسه بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]با غیظ و اوقات تلخی بسیار بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He stalked off in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]او در دودج بلند تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی بسیار بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stomped out of the room in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]با پاهای بلند از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی از اتاق بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Washington businesses are in high dudgeon over the plan.
[ترجمه گوگل]کسب‌وکارهای واشنگتن در مورد این طرح دچار مشکل هستند
[ترجمه ترگمان]کسب و کاره ای واشنگتن نسبت به این برنامه شدیدا عصبانی و عصبانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stormed out in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]او در گودال بلند هجوم آورد
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی بسیار بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Utzon left Australia dudgeon in 196 never to return, before he could finish designing the interiors.
[ترجمه گوگل]اوتزون در سال 196 داج استرالیا را ترک کرد و دیگر برنگشت، قبل از اینکه بتواند طراحی داخلی را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]Utzon استرالیا را در سال ۱۹۶ ترک کرد تا قبل از اینکه بتواند طراحی داخلی را به پایان برساند، هیچ وقت برنگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This only heightened the dudgeon of the American Catholic right.
[ترجمه گوگل]این فقط باعث تشدید خجالت راست کاتولیک آمریکایی شد
[ترجمه ترگمان]این تنها خشم dudgeon را نسبت به جناح کاتولیک نسبت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And on and on, the dudgeon reaching operatic heights.
[ترجمه گوگل]و در ادامه، دجن به ارتفاعات اپرا می رسد
[ترجمه ترگمان]و روی هم رفته، the به بلندی های اپرا reaching
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They left in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]آنها در سنگر مرتفع رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیرون رفتند و بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After waiting over an hour for them, he drove off in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]پس از بیش از یک ساعت انتظار برای آنها، او در دنج بلند راند
[ترجمه ترگمان]او بعد از یک ساعت صبر کرد و بیرون رفت و بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was just so furious that I swept out in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]من فقط آنقدر عصبانی بودم که در یک قلاده بلند رفتم بیرون
[ترجمه ترگمان]خیلی عصبانی بودم که با غیظ و اوقات تلخی بیرون رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The kuei will usually give up and leave a house in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]Kuei معمولاً تسلیم می شود و خانه ای را در دنج بلند ترک می کند
[ترجمه ترگمان]The معمولا از جا بلند می شوند و یک خانه را در غیظ و غیظ روی زمین می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was hoping for hints that I was going to be excused from this high dudgeon of physical terror.
[ترجمه گوگل]امیدوار بودم به نکاتی مبنی بر معاف شدن از این غول بزرگ وحشت فیزیکی بیفتم
[ترجمه ترگمان]من امیدوار بودم که به این نکته اشاره کنم که من از این نوع غیظ و اوقات تلخی جسمانی معذرت می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I told her not to speak to me like that and she left the room dudgeon.
[ترجمه گوگل]بهش گفتم اینطوری با من حرف نزن و او از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]من به او گفتم که با من مثل این حرف نزند و بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنجش (اسم)
pique, offense, acrimony, resentment, annoyance, irritation, dudgeon, bother, vexation, grief, umbrage, displeasure, miff

غیظ (اسم)
resentment, anger, rage, wrath, fury, indignation, dudgeon, tantrum

اوقات تلخی (اسم)
dudgeon, tantrum

دسته خنجر (اسم)
dudgeon

انگلیسی به انگلیسی

• fit of anger, indignation
if you are in high dudgeon, you are very angry or resentful, usually because your feelings have been hurt by what someone has said or done.

پیشنهاد کاربران

آزردگی خاطر، رنجش شدید
A deep/intense feeling of resentment
She swoops around in a state of constant high dudgeon.

بپرس