dud

/ˈdəd//dʌd/

معنی: ادم مهمل، نوعی پارچه پشمی، ترقه خراب، هر چیز خراب، منفجر نشده
معانی دیگر: شکست خورده، بی عرضه، ناموفق، (عامیانه) بی ارزش، پوچ، بی محل، (بمب یا گلوله ی توپ و غیره که منفجر نمی شود) خراب، معیوب، بمب آکمند، پوک

جمله های نمونه

1. he wrote dud checks and then committed suicide
چک های بی محل کشید و سپس خودکشی کرد.

2. the meeting was a complete dud
گردهمایی کاملا ناموفق بود.

3. Are there any more batteries? This one's a dud.
[ترجمه گوگل]آیا باتری دیگری وجود دارد؟ این یکی احمق است
[ترجمه ترگمان]باطری دیگه ای هم هست؟ این یکی خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new manager is a complete dud.
[ترجمه گوگل]مدیر جدید یک فرد کاملاً احمق است
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید یک dud کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He replaced a dud valve.
[ترجمه گوگل]او یک شیر دود را تعویض کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه سرپوش بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This battery is a dud.
[ترجمه گوگل]این باتری دود است
[ترجمه ترگمان] این باتری خراب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only if there was no card or a dud card would the car be photographed as evidence for prosecution.
[ترجمه گوگل]فقط در صورت عدم وجود کارت یا کارت دود، از ماشین به عنوان مدرک برای پیگرد قانونی عکس گرفته می شد
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی که هیچ کارت یا کارت dud وجود نداشته باشد، از اتومبیل به عنوان مدرک برای پی گرد قانونی عکس گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A dud for most of the year, with peaks at the start of the school year and at Christmas.
[ترجمه گوگل]برای اکثر اوقات سال، با اوج در شروع سال تحصیلی و در کریسمس
[ترجمه ترگمان]یک dud بیشتر در طول سال با قله های در آغاز سال تحصیلی و در کریسمس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pauley's last performance was a major dud.
[ترجمه گوگل]آخرین اجرای پاولی یک بازی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]آخرین اجرای نمایش اجر بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mine was a dud.
[ترجمه گوگل]معدن دود بود
[ترجمه ترگمان] مال من یه خراب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Critics have labeled the new telescope a dud.
[ترجمه گوگل]منتقدان تلسکوپ جدید را یک تلسکوپ جدید نامیده اند
[ترجمه ترگمان]منتقدان تلسکوپ جدید را a نامیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the diamond dealer sold them dud gems and paid dearly for it.
[ترجمه گوگل]اما فروشنده الماس به آنها سنگهای قیمتی فروخت و هزینه آن را گران پرداخت
[ترجمه ترگمان]اما فروشنده الماس آن ها را با سنگ های قیمتی فروخت و بهای گزافی بابت آن پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole plan turned out to be a dud.
[ترجمه گوگل]در کل نقشه ی مزخرفی بود
[ترجمه ترگمان] کل نقشه خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In offices, the arguments for the token dud are even stronger.
[ترجمه گوگل]در دفاتر، استدلال برای نشانه dud حتی قوی تر است
[ترجمه ترگمان]در دفاتر، استدلالات for حتی قوی تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The defining characteristic of a true dud is that he or she resists improvement staunchly.
[ترجمه گوگل]ویژگی بارز یک فرد واقعی این است که در برابر پیشرفت سخت مقاومت می کند
[ترجمه ترگمان]مشخصه تعریفی یک dud واقعی این است که او در برابر بهبود وفادارانه مقاومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم مهمل (اسم)
bobtail, dud

نوعی پارچه پشمی (اسم)
dud

ترقه خراب (اسم)
dud

هر چیز خراب (اسم)
dud

منفجر نشده (صفت)
dud

تخصصی

[نساجی] خراب - نوعی پارچه پشمی

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which does not succeed, failure, loser; bore; (slang) clothing (usually duds)
counterfeit; unsuccessful; not satisfactory, cannot be used
you say that something is dud or a dud when it does not work properly; an informal word.

پیشنهاد کاربران

معادل کُردی:
بی که لک - بِ کَلْکْ -
ترجمه ی واژه به واژه:
بدون فایده و به درد نخور
A dud refers to something that fails to meet expectations or perform as intended. It is often used to describe a disappointment or letdown.
Dud به چیزی اطلاق می شود که انتظارات را برآورده نمی کند یا آنطور که در نظر گرفته شده است عمل نمی کند. اغلب برای توصیف ناامیدی یا ضد حال استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

The movie turned out to be a dud with terrible reviews.
I bought this gadget, but it turned out to be a dud. It doesn’t work at all.
It’s such a dud. We put in all this effort, and it didn’t even succeed.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-disappoint/
مهمات عمل نکرده
بی مصرف
dud ( علوم نظامی )
واژه مصوب: مهمات عمل نکرده
تعریف: مهماتی که از ابتدا آن طور که باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است
مزخرف. به درد نخور
شکست
هر چیزی که موفق عمل نکند : مثل باتری ، ترقه ، بمب و . . .

بپرس