ductility


معنی: تورق
معانی دیگر: نرمی، خاصیت لوله شدن

جمله های نمونه

1. Adequate ductility in bending may be assumed if the prestressing tendons satisfy the requirements for bendability of EN ISO 15630.
[ترجمه گوگل]اگر تاندون های پیش تنیدگی الزامات خمش پذیری EN ISO 15630 را برآورده کنند، شکل پذیری کافی در خمش ممکن است در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]ductility کافی در خمش در صورتی فرض می شود که the prestressing شرایط لازم برای bendability EN ISO ۱۵۶۳۰ را ارضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A bend test is a simple test fOR ductility that does not require special equipment, OR a specially shaped test-piece.
[ترجمه گوگل]تست خمش یک آزمایش ساده برای شکل‌پذیری است که به تجهیزات خاصی یا قطعه آزمایشی با شکل خاص نیاز ندارد
[ترجمه ترگمان]تست پیچی یک تست ساده for است که به تجهیزات ویژه و یا یک قطعه تست ویژه نیاز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Silicon bronze has the ductility of copper but much more strength.
[ترجمه گوگل]برنز سیلیکون دارای شکل پذیری مس است اما استحکام بسیار بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]برنز سیلیکون the مس را دارد اما قدرت بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cupping ductility value is a key parameter to design traction process of mould.
[ترجمه گوگل]مقدار شکل‌پذیری حجامت یک پارامتر کلیدی برای طراحی فرآیند کشش قالب است
[ترجمه ترگمان]ارزش ductility یک پارامتر کلیدی برای فرآیند کشش طراحی قالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tests used to assess the ductility and malleability of stainless steel subjected to bending.
[ترجمه گوگل]آزمایشات مورد استفاده برای ارزیابی شکل پذیری و چکش خواری فولاد ضد زنگ در معرض خمش
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها برای سنجش انعطاف پذیری و انعطاف پذیری فولاد ضدزنگ در معرض خمش مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ductility . A ductile material is one which can be drawn out permanently by a tensile force.
[ترجمه گوگل]شکل پذیری یک ماده انعطاف پذیر ماده ای است که می تواند به طور دائم توسط نیروی کششی بیرون کشیده شود
[ترجمه ترگمان]Ductility یک ماده داکتیل است که می تواند به طور دائم توسط نیروی کششی رسم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ductility is a measure of the degree of plastic deformation that has been sustained at fracture.
[ترجمه گوگل]شکل‌پذیری اندازه‌گیری درجه تغییر شکل پلاستیکی است که در هنگام شکستگی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]Ductility معیاری برای اندازه گیری میزان تغییر شکل پلاستیک است که در شکستگی متحمل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hysteretic curve of the damper with concrete ductility column is plumper.
[ترجمه گوگل]منحنی هیسترتیک میراگر با ستون شکل پذیری بتنی پرتر است
[ترجمه ترگمان]منحنی hysteretic of با ستون ductility بتونی plumper است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With high ductility and impact strength . E . g . Automotive safety parts.
[ترجمه گوگل]با انعطاف پذیری و استحکام ضربه ای بالا E g قطعات ایمنی خودرو
[ترجمه ترگمان]با شکل پذیری و قدرت ضربه بالا ای گرم بخش های ایمنی خودرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ductility is an important problem in the research of HSC.
[ترجمه گوگل]شکل پذیری یک مشکل مهم در تحقیقات HSC است
[ترجمه ترگمان]Ductility یکی از مشکلات مهم در پژوهش of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The increase in ductility can be attributed to the increase in ratio of transgranular fracture.
[ترجمه گوگل]افزایش شکل پذیری را می توان به افزایش نسبت شکستگی ترانس دانه نسبت داد
[ترجمه ترگمان]افزایش ductility را می توان به افزایش نسبت شکست transgranular نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To improve the toughness and the ductility of the glutinous rice paper product, some factory illegally add PVA to glutinous rice paper.
[ترجمه گوگل]برای بهبود چقرمگی و شکل‌پذیری محصول کاغذ برنج چسبنده، برخی از کارخانه‌ها به طور غیرقانونی PVA ​​را به کاغذ برنج چسبنده اضافه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از کارخانه ها به منظور بهبود سختی و قابلیت شکل پذیری محصول کاغذی لزج و لزج، به طور غیرقانونی کاغذ را به کاغذ چسبناک برنج اضافه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Intensity and stiffness are obviously strengthened, ductility raises greatly. It is a good anti-seismic structure.
[ترجمه گوگل]شدت و سفتی به وضوح تقویت می شود، شکل پذیری تا حد زیادی افزایش می یابد یک سازه ضد لرزه خوب است
[ترجمه ترگمان]استحکام و سختی به طور آشکاری تقویت می شوند و ductility به شدت افزایش می یابد این یک ساختار ضد زلزله خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Three reinforcement test piers' ductility is analyzed through hysteric curve and skeleton curve.
[ترجمه گوگل]شکل‌پذیری سه پایه آزمایش تقویت‌کننده از طریق منحنی هیستریک و منحنی اسکلت تحلیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]۴ ستون تست تقویتی از طریق منحنی hysteric و منحنی اسکلت مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تورق (اسم)
ductility, lamination, flexibility, malleability

تخصصی

[شیمی] قابلیت مفتول شدن، نرمی، خاصیت لوله شدن
[عمران و معماری] شکلپذیری - نرمی - قابلیت کشش - تغییر شکلپذیری - خاصیت انگمی - چکشخواری - قابلیت مفتول شدن - خاصیت فتیله شدن - فتیله واری - فتول شوندگی
[زمین شناسی] شکل پذیری سنجش درجه ای که در آن یک سنگ رفتار شکل پذیری را از خود تحت شرایط مشخص به نمایش می گذارد و معمولاً توسط کرنشی بیان می شود که در آن شکستگی یا گسلش آغاز می شود .
[ریاضیات] انعطاف پذیری، نرمی، خاصیت کش آمدن، نرمش، شکل پذیری، مفتول پذیری، تورق
[پلیمر] چکش خواری، مفتول پذیری

انگلیسی به انگلیسی

• malleability, flexibility, pliancy

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم duct
📌 این ریشه، معادل "led" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "led" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 reductive: an overly simple explanation that is led away from important details
🔘 inductive: reasoning led by observing data to form general conclusions
🔘 conduct: how one is led to behave or act
🔘 product: something led into existence by creation or manufacturing
🔘 abduct: to be led away against one’s will
🔘 aqueduct: a structure led to carry water across a valley
🔘 byproduct: a secondary outcome led by a main process
🔘 conductivity: the ability to be led by heat, electricity, or sound
🔘 conductor: someone who is led to guide a musical group
🔘 counterproductive: tending to be led in a way that hinders a goal
🔘 deduct: to be led to subtract something
🔘 deductible: something led to be acceptable as a subtraction, often in taxes
🔘 deduction: an amount led to a reduction in the total
🔘 duct: a passage led to carry substances in the body
🔘 ductile: easily led or influenced
🔘 ductility: the property of being led into thin wires or sheets
🔘 induct: to be ceremonially led into a position or office
🔘 inductee: a person led into an organization or group
🔘 induction: the act of being formally led into a role or position
🔘 introduction: the act of being led to begin something new
🔘 misconduct: to be led into bad behavior
🔘 production: the process led to create or produce something
🔘 reduction: the act of being led to decrease or lessen something
🔘 reproduction: the process led to generate offspring
🔘 reproductive: led to produce new life or offspring
🔘 seductive: tending to lead or entice into a desired state

ductility ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: شکل‏پذیری
تعریف: معیار تن‏دهی ماده به تغییر شکل موم‏سان، بی‏آنکه بشکند
چکش خواری
شکل پذیری ( عمران ) ، انعطاف پذیری
انعطاف پذیری
Ductilityدر رشته عمران به معنی" شکل پذیری "می باشد

بپرس