ductile

/ˈdəktəl//ˈdʌktaɪl/

معنی: هادی
معانی دیگر: (فلزی که بتوان آن را بدون آنکه بشکند، کشید یا با چکش شکل داد) کش پذیر، چکش خوار، شکل پذیر، دیس پذیر، انعطاف پذیر، رام، مطیع، سر به براه، رهبردنی، مهارپذیر، (قابل تبدیل به سیم) مفتول پذیر، سیم شو، سیم شدنی، مجرایی

جمله های نمونه

1. a ductile metal
فلز کش پذیر

2. he thought the natives were soft and ductile
او تصور می کرد که بومیان رئوف و انعطاف پذیرند.

3. Ductile substances are capable of considerable smooth, continuous deformation before they break.
[ترجمه گوگل]مواد شکل پذیر می توانند قبل از شکستن، تغییر شکل قابل توجهی صاف و مداوم داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مواد Ductile قادر به تغییر شکل صاف و پیوسته قبل از استراحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The amount of shearing or elongation which a ductile material will withstand varies enormously between different metals and alloys.
[ترجمه گوگل]مقدار برش یا ازدیاد طولی که یک ماده انعطاف پذیر تحمل می کند بین فلزات و آلیاژهای مختلف بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مقدار برش و طویل شدن که یک ماده داکتیل به طور بسیار زیادی بین فلزات و آلیاژهای مختلف تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is what makes ductile metals so safe and tough and so popular.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که فلزات انعطاف پذیر را بسیار ایمن و سخت و محبوب می کند
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که فلزات داکتیل را بسیار ایمن و بسیار محبوب می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many metals are malleable and ductile.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فلزات چکش خوار و انعطاف پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]فلزات بسیار انعطاف پذیر و داکتیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whether it is of constant length or is ductile will affect both the area and the shape.
[ترجمه گوگل]این که طول ثابتی داشته باشد یا شکل پذیر باشد هم بر روی سطح و هم بر شکل تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]این که طول ثابت باشد یا چکش خواری باشد هم بر روی سطح و هم در شکل تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The development and applications of ductile beryllium bronze material as well as the trend of replacing the alloy by other new alloys are reviewed.
[ترجمه گوگل]توسعه و کاربرد مواد برنزی بریلیم انعطاف پذیر و همچنین روند جایگزینی آلیاژ با سایر آلیاژهای جدید بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]توسعه و کاربرد مواد برنزی beryllium ductile و نیز روند جایگزینی آلیاژ با دیگر آلیاژهای جدید مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mechanics condition of ductile fracture of pressure vessel materials and their relations to the fracture criteria were investigated based on the micromechanics.
[ترجمه گوگل]شرایط مکانیکی شکست انعطاف پذیر مواد مخازن تحت فشار و روابط آنها با معیارهای شکست بر اساس میکرومکانیک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شرایط مکانیک شکست چکش خواری مواد جاذب فشار و روابط آن ها با معیارهای شکست براساس the مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fracture modes were ductile dimpled tearing fracture for the aluminum brass at the corrosion potential while intergranular for the aluminum bronze at various anodic potentials.
[ترجمه گوگل]حالت‌های شکست برای برنج آلومینیومی در پتانسیل خوردگی شکستگی چال‌شکن شکل‌پذیر و برای برنز آلومینیومی در پتانسیل‌های آندی مختلف بود
[ترجمه ترگمان]حالت های شکست عبارتند از: شکست tearing برای برنج آلومینیوم در پتانسیل خوردگی در حالی که intergranular برای مدال برنز آلومینیوم در پتانسیل آندی مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the more exacting uses, such as machinery, we generally tend to choose ductile metals.
[ترجمه گوگل]برای مصارف دقیق تر، مانند ماشین آلات، ما معمولاً تمایل به انتخاب فلزات انعطاف پذیر داریم
[ترجمه ترگمان]برای کاربردهای سختگیرانه ای نظیر ماشین آلات، ما عموما تمایل داریم تا فلزات داکتیل را انتخاب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rapid cooling between 22 and 20Myr reflects both uplift during ductile phases of extensional deformation and ambient cooling of the granitic intrusions.
[ترجمه گوگل]خنک‌سازی سریع بین 22 و 20Myr، هم افزایش را در طول فازهای شکل‌پذیر تغییر شکل کششی و هم خنک‌سازی محیطی نفوذهای گرانیتی را منعکس می‌کند
[ترجمه ترگمان]خنک کردن سریع بین ۲۲ تا ۲۰ میر، هم بربلندی در طول فازه ای داکتیل تغییر شکل extensional و خنک سازی محیطی of granitic را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A malleable metal can be beaten into a sheet whereas a ductile metal can be drawn out into a wire.
[ترجمه گوگل]یک فلز چکش خوار را می توان به یک ورق زد، در حالی که یک فلز انعطاف پذیر را می توان به یک سیم کشید
[ترجمه ترگمان]یک فلز چکش خوار می تواند در یک ورقه مورد ضرب و شتم قرار گیرد در حالی که یک فلز چکش خوار می تواند به داخل یک سیم کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Glass that is near room temperature is a familiar brittle material, and modeling clay is obviously ductile.
[ترجمه گوگل]شیشه ای که نزدیک به دمای اتاق است یک ماده شکننده و آشنا است و خاک رس مدل سازی آشکارا انعطاف پذیر است
[ترجمه ترگمان]شیشه که در نزدیکی دمای اتاق قرار دارد یک ماده ترد آشنا است و رس مدل سازی بدیهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This paper presents the process of getting the qualified molten iron through melting scrap, carburant and moderate cast pig iron, which offers a new way for producing ductile iron.
[ترجمه گوگل]این مقاله فرآیند به دست آوردن آهن مذاب واجد شرایط را از طریق ذوب ضایعات، کربنات و چدن خام متوسط ​​ارائه می دهد که راه جدیدی برای تولید چدن داکتیل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرآیند دریافت آهن مذاب از طریق ذوب فلز مذاب، carburant و چدن متوسط را نشان می دهد که روش جدیدی برای تولید آهن داکتیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هادی (صفت)
directorial, ductile

تخصصی

[شیمی] 1- (فلزى که بتوان آن را بدون آنکه بشکند، کشید یا با چکش شکل داد) کش پذیر، چکش خوار، شکل پذیر، دیس پذیر، انعطاف پذیر 2- (قابل تبدیل به سیم ) مفتول پذیر، سیم شو، سیم شدنی 3- رام، مطیع، سر به براه، رهبردنی، مهارپذیر
[عمران و معماری] شکلپذیر - نرم - غیر ترد - غیر شکننده - چکشخوار - مفتول شونده
[زمین شناسی] دگر شکلی پلاستیک، شکل پذیر - به سنگی گویند که قادر به تحمل 5 تا 10 درصد تغییر شکل قبل از شکستن یا گسله شدن می باشد - مقایسه شود با : شکننده . -
[ریاضیات] شکل پذیر، قابل کشش، قابل مفتول شدن، مفتول پذیر، نرم

انگلیسی به انگلیسی

• malleable, flexible, pliant

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Easily shaped or molded 🐈
🔍 مترادف: Malleable
✅ مثال: Gold is a ductile metal that can be shaped easily.
ductile ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: شکل‏پذیر
تعریف: ویژگی ماده‏ای که به تغییر شکل موم‏سان تن دهد، بی‏آنکه بشکند
چکش خوار ، نرم و انعطاف پذیر ( در حیطه مهندسی به مواد و مصالحی اطلاق می شود که تحت اثر نیرو و بارهای کم تا متوسط رفتاری الاستیک از خود نشان می دهند )
شکل پذیر

بپرس