dubitable


معنی: مشکوک، مورد شک
معانی دیگر: پرسش آمیز، شک آور، اندیدآمیز، تردیدآمیز، dubious : مورد شک

جمله های نمونه

1. the details of the story are dubitable
جزئیات داستان (انسان را) به شک می اندازد.

مترادف ها

مشکوک (صفت)
uncertain, esoteric, questionable, suspicious, doubtful, fishy, dubious, shady, dubitable, precarious, vacillatory, skeptic

مورد شک (صفت)
suspect, dubious, dubitable

انگلیسی به انگلیسی

• doubtful, uncertain, not sure, open to doubt

پیشنهاد کاربران

بپرس