duality

/duːˈæləti//djuːˈæləti/

معنی: ثنویت، همزادی
معانی دیگر: همزادی، ثنویت

جمله های نمونه

1. His poems reveal the duality of his nature, the joy and hope, the fear and despair.
[ترجمه گوگل]اشعار او دوگانگی طبیعت او را آشکار می کند، شادی و امید، ترس و ناامیدی
[ترجمه ترگمان]اشعار او دوگانگی طبیعت او، شادی و امید، ترس و نومیدی را آشکار می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had become trapped in the Black-White duality.
[ترجمه گوگل]من در دوگانگی سیاه و سفید گرفتار شده بودم
[ترجمه ترگمان]من در دوگانگی سیاه - سفید گرفتار شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More particularly, they are associated with the duality of good and evil.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، آنها با دوگانگی خیر و شر همراه هستند
[ترجمه ترگمان]به خصوص، آن ها با دوگانگی خوب و بدی همراه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In other words, Melville is again emphasizing the duality of nature.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ملویل دوباره بر دوگانگی طبیعت تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، مل با تاکید مجدد بر دوگانگی طبیعت تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being bisexual is a simple duality.
[ترجمه گوگل]دوجنسه بودن یک دوگانگی ساده است
[ترجمه ترگمان]دو جنسی بودن یک دوگانگی ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The optimality conditions of saddle points, weakly duality theorem, strong duality theorem and converse duality theorem are obtained under convexity assumptions.
[ترجمه گوگل]شرایط بهینه نقاط زین، قضیه دوگانگی ضعیف، قضیه دوگانگی قوی و قضیه دوگانگی معکوس تحت مفروضات تحدب به دست می‌آیند
[ترجمه ترگمان]شرایط بهینگی نقاط زین، قضیه دوگانگی ضعیف، قضیه دوگانگی قوی و قضیه دوگانگی معکوس زیر مفروضات convexity بدست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The duality conditions for multiobjective semi - infinite programming with semilocally convex functions are given.
[ترجمه گوگل]شرایط دوگانگی برای برنامه ریزی نیمه بی نهایت چندهدفه با توابع محدب نیمه لوکیشن داده شده است
[ترجمه ترگمان]شرایط دوگانگی برای برنامه نویسی نیمه نامحدود با توابع محدب semilocally ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Duality principle is a powerful tool for the analysis of topological structure of power electronic circuits.
[ترجمه گوگل]اصل دوگانگی ابزار قدرتمندی برای تحلیل ساختار توپولوژیکی مدارهای الکترونیک قدرت است
[ترجمه ترگمان]اصل duality ابزاری قدرتمند برای تجزیه و تحلیل ساختار توپولوژیکی مدارات الکترونیکی قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nirvana is beyond all terms of duality and relatively.
[ترجمه گوگل]نیروانا فراتر از همه شرایط دوگانگی و نسبتاً است
[ترجمه ترگمان]نیروانا فراتر از همه شرایط دوگانگی و نسبتا \" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am still aware of my physical body, duality, during this whole experience.
[ترجمه گوگل]من هنوز از بدن فیزیکی خود، یعنی دوگانگی، در تمام این تجربه آگاه هستم
[ترجمه ترگمان]من هنوز از جسم فیزیکی و دوگانگی در طول این تجربه آگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So teachers should try to overcome this duality in the educational context, and be a dialogist.
[ترجمه گوگل]پس معلمان باید سعی کنند در زمینه آموزشی بر این دوگانگی فائق آیند و دیالوگ باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین معلمان باید سعی کنند بر این دوگانگی در زمینه آموزشی غلبه کنند و یک dialogist باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The duality of nature : sometimes quiet and sometimes active.
[ترجمه گوگل]دوگانگی طبیعت: گاهی ساکت و گاهی فعال
[ترجمه ترگمان]دوگانگی طبیعت: گاه ساکت و گاه فعال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Today, in CDMA communication system, we use duality sequence as address code.
[ترجمه گوگل]امروزه در سیستم ارتباطی CDMA از توالی دوگانه به عنوان کد آدرس استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]امروزه، در سیستم ارتباطی CDMA، ما از توالی دوگانه به عنوان کد آدرس استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Duality also makes the choice of forum a complicated question.
[ترجمه گوگل]دوگانگی همچنین انتخاب انجمن را به یک سوال پیچیده تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]duality همچنین انتخاب فروم را یک سوال پیچیده می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Theoretically we should know the duality of globalization with subjectivism and objectivism.
[ترجمه گوگل]به لحاظ نظری باید دوگانگی جهانی شدن را با ذهنیت گرایی و عینیت گرایی بدانیم
[ترجمه ترگمان]از لحاظ نظری، ما باید دوگانگی جهانی شدن با subjectivism و objectivism را بدانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثنویت (اسم)
duality

همزادی (اسم)
duality

تخصصی

[شیمی] دوگانگی، همزادى، ثنویت
[برق و الکترونیک] دوگانی
[صنعت] دو گانگی، همزادی
[ریاضیات] دویی، تناظر، دوگان، دوگانی، همزادی، دوگانگی، دوتایی، ثنویت، تقویت، زوجیت

انگلیسی به انگلیسی

• dualism; duplicity; doubleness

پیشنهاد کاربران

دوئیت
با درود. دوگانگی، دو مرحله ای که با جسم و روح معنوی است. من شخصن در این حالت هستم هم اکنون. مابین بعد سوم و بهد پنجم زندگی میکنپم که ، همان Duality میباشد. البته خیای مفصل است . . ممنون. Mo
در امور هیئت مدیره و شرکت ها:
هیئت مدیره ای که" مدیر عامل" و "رئیس هیئت مدیره" یک فرد نباشد
و در آن تفیکیک صورت گرفته باشد
اصطلاح پیشنهادی:
هیئت مدیره دوگانه
duality یعنی ثنویتی که در آن دو چیز به هم وابسته اند مثل ذهن وبدن که جدا نیستند
dualism یعنی دوگانگی که درتقابل هم هستند ویا ازهم جدا درنظر گرفته می شوند
duality جایی است که دو چیز مشابه باشند، جنبه های مشابه : ثنویت
dichotomy بر جدایی و تقسیم میان دو چیز دلالت دارد، جنبه های متمایز: دوگانگی
دو جنبه ی متضاد/متقابلِ یک چیز
opposition or contrast between two concepts or two aspects of something
duality طبقه بندی یک چیز به دو زیرمجموعه یا دو بخش متمایزاست
dichotomy تمایز بین دو چیز رقیب یا مخالف یکدیگر است
دوگانگی

بپرس