dryness

/ˈdraɪnəs//ˈdraɪnəs/

معنی: خشکی
معانی دیگر: آب زدودگی، بی آبی (رجوع شود به: dry)

جمله های نمونه

1. Dryness of the skin can also be caused by living in centrally heated homes and offices.
[ترجمه گوگل]خشکی پوست نیز می تواند ناشی از زندگی در خانه ها و دفاتر با گرمایش مرکزی باشد
[ترجمه ترگمان]dryness پوست نیز می تواند با زندگی در خانه های گرم داغ و دفاتر ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her writing has a wry dryness.
[ترجمه گوگل]نوشته هایش خشکی بدی دارد
[ترجمه ترگمان]نوشته هاش یه تیکه خشکی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wine has just enough dryness to balance its fruitiness.
[ترجمه 👾] ( این ) شراب به اندازه کافی فاقد شکر هست که طعم میوه ایش حفظ بشه
|
[ترجمه گوگل]این شراب به اندازه کافی خشکی دارد تا میوه ای بودن آن را متعادل کند
[ترجمه ترگمان]شراب به اندازه کافی خشک شده است که تعادل خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dryness in my mouth vanished and I could feel the adrenaline flooding my body.
[ترجمه گوگل]خشکی دهانم از بین رفت و آدرنالین در بدنم جاری شد
[ترجمه ترگمان]خشکی دهانم ناپدید شد و احساس می کردم آدرنالین در بدنم جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Symptoms included frequent dryness in the mouth.
[ترجمه گوگل]علائم شامل خشکی مکرر در دهان بود
[ترجمه ترگمان]علایم شامل خشکی مکرر در دهان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The meat was juicy with no hint of dryness.
[ترجمه گوگل]گوشت آبدار بود بدون هیچ نشانه ای از خشکی
[ترجمه ترگمان]گوشت پر از آب شده بود و هیچ اثری از خشکی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Overcooking, however, will result in the dryness and fibrous texture that occur with any bird subjected to too much heat.
[ترجمه گوگل]با این حال، پخت بیش از حد باعث خشکی و بافت فیبری می شود که در هر پرنده ای که در معرض حرارت بیش از حد قرار می گیرد، ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، overcooking منجر به خشکی و بافت فیبری می شود که با هر پرنده در معرض گرمای بسیار زیاد رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The use of dryness extends also to routine operational practice.
[ترجمه گوگل]استفاده از خشکی به تمرین عملیاتی معمول نیز گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]استفاده از خشکی نیز به روش عملیاتی روتین ادامه می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A necessary gesture to moisten the dryness in her throat.
[ترجمه گوگل]یک حرکت ضروری برای مرطوب کردن خشکی گلویش
[ترجمه ترگمان]یک حرکت لازم برای مرطوب کردن پوست گلویش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It'mainly concludes these characteristic parameters, such as visual, dryness, ion contamination, welding flux residual, surface insulation resistance and electric migration et al.
[ترجمه گوگل]عمدتاً این پارامترهای مشخصه مانند بصری، خشکی، آلودگی یونی، باقیمانده شار جوشکاری، مقاومت عایق سطحی و مهاجرت الکتریکی و همکاران را نتیجه می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]عمدتا این پارامترهای مشخصه مانند خشکی، خشکی، آلودگی یونی، باقیمانده جریان جوشکاری، مقاومت عایق بندی سطحی و مهاجرت الکتریکی را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results The symptom prevalence of throat dryness, sore, engorgement and nasal mucosa engorgement and dryness were higher in the exposed group.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: شیوع علائم خشکی گلو، درد، گرفتگی و گرفتگی و خشکی مخاط بینی در گروه مواجهه بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]نتایج شیوع علائم عفونت گلو، درد، engorgement و مخاط بینی مخاط و خشکی بینی در گروه آشکار بالاتر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was advised to spend time in the warmth and dryness of Italy.
[ترجمه گوگل]به او توصیه شد که زمانی را در گرما و خشکی ایتالیا بگذراند
[ترجمه ترگمان]به او توصیه شد که وقت خود را در گرما و خشکی ایتالیا بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Every two months or so, have half an inch trimmed off to get rid of dryness.
[ترجمه گوگل]هر دو ماه یا بیشتر، نیم اینچ را کوتاه کنید تا از خشکی خلاص شوید
[ترجمه ترگمان]هر دو ماه یا هر دو نیم اینچی برای خلاص شدن از خشکی فاصله دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methylated bile acids were produced by reaction at room temperature for one hour and subsequently evaporated to dryness under nitrogen.
[ترجمه گوگل]اسیدهای صفراوی متیله شده توسط واکنش در دمای اتاق به مدت یک ساعت تولید و متعاقباً در زیر نیتروژن تبخیر شدند
[ترجمه ترگمان]اسیده ای کیسه صفرا از طریق واکنش در دمای اتاق به مدت یک ساعت تولید شدند و متعاقبا تحت نیتروژن خشک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Damming rivers meant forming reservoirs, and in the heat and dryness of California, reservoirs would evaporate huge quantities of water.
[ترجمه گوگل]سد کردن رودخانه ها به معنای تشکیل مخازن بود و در گرما و خشکی کالیفرنیا، مخازن مقادیر زیادی آب را تبخیر می کردند
[ترجمه ترگمان]روده ای damming به معنای تشکیل reservoirs، و در گرما و خشکی کالیفرنیا، مخازن مقادیر عظیمی از آب را تبخیر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being dry, lack of moisture

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dry
✅️ اسم ( noun ) : dryness
✅️ صفت ( adjective ) : dry
✅️ قید ( adverb ) : dryly / drily
خشکی
بدون آبی
504 رضا دانشوری انتشارات جنگل، خشکسالی معنی کرده.
بدون شکر
Dry
یبوست

بپرس