dryly

/ˈdraɪli//draɪli/

معنی: با خشگی، بطور خشگ
معانی دیگر: باخشکی، با لحن خشک، صاف و ساده، بطورخشک

جمله های نمونه

1. They're not likely to give you money,'he remarked dryly.
[ترجمه گوگل]با خشکی گفت که آنها به شما پول نمی دهند
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: بعید نیست به تو پول بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'I hear you're a hero,' Philip said dryly.
[ترجمه گوگل]فیلیپ با خشکی گفت: "شنیده ام که تو یک قهرمان هستی "
[ترجمه ترگمان]فیلیپ به خشکی گفت: شنیده ام تو یک قهرمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I must apologise for returning somewhat dryly to the procedural point that has been raised during the debate.
[ترجمه گوگل]من باید عذرخواهی کنم که تا حدودی خشک به نکته رویه ای که در طول بحث مطرح شد باز می گردم
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر بازگشت تا حدی به مرحله رویه ای که در طول بحث مطرح شده بود، عذرخواهی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Theo answered dryly to the effect that it was not so wonderful for his finances.
[ترجمه گوگل]تئو با خشکی پاسخ داد که این برای امور مالی او چندان عالی نیست
[ترجمه ترگمان]وی با لحن خشکی به این نتیجه پاسخ داد که وضع مالی او چندان عالی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spoke little and dryly.
[ترجمه گوگل]کم و خشک صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و به سردی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Habit, Gran said dryly, when asked; and Ruth knew she got fewer bookings every year.
[ترجمه گوگل]گران وقتی از او پرسیدند، عادت گفت: و روث می دانست که هر سال کمتر رزرو می کند
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ به خشکی گفت: عادت دارم، و روت می دانست که هر سال از قبل از قبل از قبل جا گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She coughed dryly, wheezing with each breath.
[ترجمه گوگل]سرفه های خشکی داشت و با هر نفس خس خس می کرد
[ترجمه ترگمان]با هر نفسی که می کشید با خشکی سرفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sonny shook his head and said dryly, " I can't leave this house until it's all over. "
[ترجمه گوگل]سانی سرش را تکان داد و با خشکی گفت: «تا همه چیز تمام نشود نمی‌توانم از این خانه بروم »
[ترجمه ترگمان]سانی سرش را تکان داد و با لحن خشکی گفت: \" تا زمانی که همه چیز تمام شود نمی توانم این خانه را ترک کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Marquis turned round and answered dryly, " I have poor people of my own, Monseigneur. "
[ترجمه گوگل]مارکیز چرخید و با خشکی پاسخ داد: "من افراد فقیری از خودم دارم، مونسین "
[ترجمه ترگمان]مارکی سر گرداند و با لحن خشکی گفت: \" من مردم فقیری از خود دارم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Usage: Evenly sprays over on your wet or dryly hairs, then make your style.
[ترجمه گوگل]استفاده: به طور یکنواخت روی موهای خیس یا خشک خود اسپری کنید، سپس حالت خود را ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]کاربرد: evenly بر روی موهای خیس یا خشک خود بمالید و سپس سبک خود را بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The air slightly reveals dryly, I like very much, clean is neat.
[ترجمه گوگل]هوا کمی خشک می شود، من خیلی دوست دارم، تمیز است
[ترجمه ترگمان]هوا کمی به خشکی نشان می دهد، من خیلی چیزها را دوست دارم تمیز و پاکیزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know that, he said dryly.
[ترجمه گوگل]این را می دانم، خشک گفت
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: این را می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He laughed dryly as I tried to make sense of his ramblings.
[ترجمه گوگل]در حالی که من سعی می کردم حرف هایش را بفهمم، خشک خندید
[ترجمه ترگمان]همچنان که سعی می کردم به حرف های پوچ او گوش بدهم، به خشکی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the death, the doctor came, he observes dryly.
[ترجمه گوگل]بعد از مرگ دکتر آمد، خشک مشاهده می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ دکتر به خشکی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Naked feet swished dryly across the planks in the wooden floor and the clang ceased abruptly.
[ترجمه گوگل]پاهای برهنه به طور خشک روی تخته های کف چوبی چرخید و صدای تق تق ناگهان قطع شد
[ترجمه ترگمان]پاهای برهنه روی تخته های کف اتاق ولو شدند و صدای دنگ ناگهان قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با خشگی (قید)
drily, dryly

بطور خشگ (قید)
drily, dryly

انگلیسی به انگلیسی

• in a dry manner, without moisture; unemotionally, coldly; sarcastically; in an uninteresting manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dry
✅️ اسم ( noun ) : dryness
✅️ صفت ( adjective ) : dry
✅️ قید ( adverb ) : dryly / drily
به طعنه، با تمسخر

بپرس