drum

/ˈdrəm//drʌm/

معنی: چلیک، ظرف استوانه شکل، ضرب، طبل، دهل، طبال، ضرب زدن، طبل زدن
معانی دیگر: کوس، تبیره، گورگا، طبلک، (انواع ابزار استوانه ای شکل یا طبل مانند) طبله، قرقره، غلتک، گردونه، استوانه، نورد، بشکه، (با انگشت روی میز و غیره) ضرب گرفتن، (با: into) تلقین کردن، (در مغز کسی) فرو کردن (عقاید یا اطلاعات و غیره)، صدای طبل، آواز دهل، آوای کوس، (کالبدشناسی) گوش میانی (رجوع شود به: middle ear)، پرده ی گوش (رجوع شود به: tympanic membrane)، (جانور شناسی) ماهی کول (انواع ماهیان که تیره ی sciaenidae - ماهیان استخوانی آب های شور و یا شیرین که صدای طبل از خود درمی آورند) (drumfish هم می گویند)، کوس زدن، (به ویژه در مورد سیاه خروس) بال بر هم کوفتن، بال بال زدن، (با نواختن کوس) فراخواندن، احضار کردن (به ویژه در ارتش)، (ایرلند و اسکاتلند)، تپه ی باریک، پشته ی دراز

جمله های نمونه

1. drum armature
آرمیچر استوانه ای

2. drum brake
ترمز کاسه ای

3. drum cathode
کاتد گردنده

4. drum switch
کلید استوانه ای

5. drum out of
1- (در اصل) با نواختن کوس از ارتش اخراج کردن 2- (با رسوایی) اخراج کردن

6. drum up
1- (با نواختن کوس) فراخواندن،احضار کردن 2- بازار گرمی کردن،(با تبلیغ و مراجعه به مردم) کار و کاسبی را رو به راه کردن،ترویج کردن

7. drum up support (for)
(برای کسی یا چیزی) جلب حمایت کردن

8. a drum is a percussion instrument
طبل یک ساز کوبه ای است.

9. a drum sound rang in the hall
صدای طبل در تالار پیچید.

10. a ten-gallon drum
بشکه ی ده گالنی

11. an oil drum
چلیک نفت

12. beat the drum for
(عامیانه) بازارگرمی کردن،جلب توجه یا علاقه کردن

13. to beat a drum
طبل زدن

14. the mice beat the drum in rejoicing
موشکان طبل شادیانه زدند

15. the sound of a drum
آواز دهل،صدای طبل

16. the distant rumble of a drum
آواز دهل از راه دور

17. to hear the call of a drum from afar . . . .
آواز دهل شنیدن از دور . . .

18. a winged child bouncing on his dwarfish drum
کودک بال داری که روی طبل کوچولو موچولوی خود ورجه وورجه می کرد.

19. brake shoes contact the inside diameter of the drum
کفشک ترمز با درون کاسه ی ترمز در تماس در می آید.

20. We heard the beat of a drum.
[ترجمه Soroush] ما صدای زدن یک طبل را شنیدیم.
|
[ترجمه ملیسا ادیبی] صدای ضرب وشتم طبل را شنیدیم.
|
[ترجمه کیارش] ما صدای طبلی را شنیدیم
|
[ترجمه بهار] صدای طبل زدن شنیدیم
|
[ترجمه رایبد طرقا] ما صدای کوبنده ی طبل را شنیدیم
|
[ترجمه گوگل]صدای طبل را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای طبل زدن به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She's really banging the drum for the new system.
[ترجمه گوگل]او واقعاً بر طبل سیستم جدید می کوبد
[ترجمه ترگمان]اون واقعا برای سیستم جدید طبل میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. We were unable to drum up enthusiasm for the new policies.
[ترجمه گوگل]ما نتوانستیم برای سیاست های جدید اشتیاق ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما قادر به جذب شور و شوق برای سیاست های جدید نبودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We've leafleted the university today to try to drum up some support.
[ترجمه گوگل]ما امروز به دانشگاه اعلامیه دادیم تا سعی کنیم مقداری از حمایت را به دست آوریم
[ترجمه ترگمان]ما امروز دانشگاه را ترک کردیم تا برای حمایت از آن تلاش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. We couldn't drum up enough cash to keep the club going.
[ترجمه گوگل]ما نتوانستیم آنقدر پول جمع کنیم که باشگاه را ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم به اندازه کافی پول جمع کنیم تا کلوب را نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The mixture flows to a revolving drum where the water is filtered out.
[ترجمه گوگل]مخلوط به یک درام گردان جریان می یابد که در آن آب فیلتر می شود
[ترجمه ترگمان]این مخلوط به یک بشکه چرخان متصل می شود که در آن آب فیلتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چلیک (اسم)
barrel, cask, cade, drum, firkin

ظرف استوانه شکل (اسم)
barrel, drum

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

طبل (اسم)
drum, tom-tom, tambourine, tympan, tabor, tambour, tatoo

دهل (اسم)
drum, kettledrum, timpani, tambour, kettle

طبال (اسم)
drum, tambour, drum major, drummer, tympanist

ضرب زدن (فعل)
strike, beat, drum

طبل زدن (فعل)
drum, rataplan, beat a drum

تخصصی

[سینما] طبلک
[عمران و معماری] استوانه - بشکه - چلیک - طبل - دیگ
[کامپیوتر] طبل ؛ طبله ؛ استوانه؛ غلطک
[مهندسی گاز] بشکه، استوانه، ظرف استوانه ای شکل
[نساجی] درام - چرخ نورد - غلتک - سیلندر بزرگ - کارد - نورد - طبلک - استوانه - استوانه بزرگ چله پیچی بخشی - بشکه - غلتک شیردار راهنما در بوبین پیچی
[ریاضیات] بشکه، استوانه ی کوچک، استوانه، غلتک، طوقه، قرقره
[نفت] طبلک
[پلیمر] استوانه، درام
[آب و خاک] ظرف استوانه ای، طبلک

انگلیسی به انگلیسی

• percussion instrument; sound produced by the playing such an instrument
play a percussion instrument; beat rhythmically
a drum is a musical instrument consisting of a skin stretched tightly over a round frame. you play it by beating it with sticks or with your hands.
a drum is also a large cylindrical container in which fuel is kept.
if something is drumming on a surface, it is hitting it regularly, making a continuous beating sound.
if you drum something into someone, you keep saying it in order to make them understand or remember it.
if you drum up support, you do things to attract and win people's support.

پیشنهاد کاربران

### **Figurative Meanings of "Drum"**
The word **"drum"** is often used **figuratively** in English to represent **repetition, persistence, promotion, or intensity** in various contexts.
### **1. Repetition & Insistence**
...
[مشاهده متن کامل]

- **Drum ( something ) into someone's head** → To repeatedly teach or emphasize something until it is learned.
- *My teacher **drummed** the importance of discipline **into our heads**. *
- معلم ما اهمیت انضباط را مرتب در ذهنمان فرو می کرد.
- **Drumbeat of ( something ) ** → A constant, repetitive message or pressure.
- *There was a continuous **drumbeat of** criticism against the government. *
- انتقادهای پیوسته ای علیه دولت وجود داشت.
### **2. Promotion & Publicity**
- **Drum up ( something ) ** → To actively generate interest, support, or business.
- *The company launched an ad campaign to **drum up** sales. *
- شرکت یک کمپین تبلیغاتی راه اندازی کرد تا فروش را افزایش دهد.
- **Beat the drum for ( something ) ** → To strongly advocate or promote a cause.
- *He always **beats the drum for** workers' rights. *
- او همیشه از حقوق کارگران دفاع می کند.
### **3. Exclusion & Rejection**
- **Drum out ( someone ) ** → To force someone out of a group or position.
- *The corrupt official was **drummed out of** office. *
- مقام فاسد از سمتش برکنار شد.
### **4. Symbol of Noise & Distraction**
- **Sound like a broken drum** → To be repetitive and annoying.
- *He keeps complaining about the same thing; he sounds like a **broken drum**. *
- او مدام از یک چیز شکایت می کند؛ انگار یک طبل شکسته است.
### **Common Collocations with "Drum"**
1. **Drum up ( something ) ** – To generate interest, support, or enthusiasm.
- *The company launched an ad campaign to **drum up** sales. *
- شرکت یک کمپین تبلیغاتی راه اندازی کرد تا فروش را افزایش دهد.
2. **Beat the drum for ( something ) ** – To actively support or promote something.
- *Activists continue to **beat the drum for** climate change awareness. *
- فعالان همچنان برای آگاهی از تغییرات اقلیمی تبلیغ می کنند.
3. **Drum into ( someone's head ) ** – To repeatedly teach or emphasize something until it is learned.
- *My parents always **drummed into my head** the importance of honesty. *
- والدینم همیشه اهمیت صداقت را در ذهنم فرو می کردند.
4. **Drum out ( someone ) ** – To force someone to leave a group or organization.
- *The dishonest officer was **drummed out of** the military. *
- افسر نادرست از ارتش اخراج شد.
5. **Drum roll** – A continuous beating of a drum, often before an announcement.
- *After a dramatic **drum roll**, the winner was announced. *
- پس از یک طبل زنی دراماتیک، برنده اعلام شد.
6. **Drum on ( something ) ** – To tap rhythmically on a surface.
- *He absentmindedly **drummed on** the table while thinking. *
- او هنگام فکر کردن بی اختیار روی میز ضرب گرفت.
7. **Drum away ( at something ) ** – To persistently work on something.
- *She kept **drumming away at** her project until it was perfect. *
- او به کار روی پروژه اش ادامه داد تا بی نقص شود.
8. **Like a drum** – Very tight or firm ( often referring to surfaces ) .
- *The tent was stretched **like a drum** to withstand the wind. *
- چادر مثل طبل کشیده شده بود تا در برابر باد مقاوم باشد.
9. **Drumbeat of ( something ) ** – A continuous and repetitive message or demand.
- *There was a constant **drumbeat of** complaints about the new policy. *
- شکایات مداومی درباره سیاست جدید وجود داشت.
10. **Drum machine** – An electronic device that produces drum sounds.
- *The musician used a **drum machine** to create a synthetic beat. *
- موسیقی دان از یک دستگاه درام برای ایجاد ضرب آهنگ مصنوعی استفاده کرد.
- - -
### **10 Complex Sentences ( English & Persian ) **
1. **Although he had no experience in marketing, he managed to drum up interest in his new product. **
با اینکه هیچ تجربه ای در بازاریابی نداشت، توانست برای محصول جدیدش علاقه ایجاد کند.
2. **Unless they drum the safety rules into the workers' heads, accidents will continue to happen. **
مگر اینکه قوانین ایمنی را در ذهن کارگران فرو کنند، حوادث همچنان رخ خواهند داد.
3. **Since the journalist kept beating the drum for justice, the case was reopened. **
از آنجایی که روزنامه نگار مدام از عدالت حمایت می کرد، پرونده دوباره بررسی شد.
4. **After years of corruption, the mayor was drummed out of office by angry citizens. **
پس از سال ها فساد، شهردار توسط شهروندان خشمگین از سمت خود برکنار شد.
5. **While he waited for the exam results, he nervously drummed on the desk with his fingers. **
در حالی که منتظر نتایج امتحان بود، با اضطراب روی میز ضرب گرفت.
6. **Even though she had no professional training, her skills on the drum machine were impressive. **
با اینکه هیچ آموزش حرفه ای ندیده بود، مهارت هایش در کار با دستگاه درام تحسین برانگیز بود.
7. **The opposition party continued its drumbeat of criticism against the government's policies. **
حزب مخالف همچنان به انتقادهای مداوم خود از سیاست های دولت ادامه داد.
8. **Because the tent was stretched like a drum, it didn’t collapse during the storm. **
چون چادر مثل طبل کشیده شده بود، در طوفان فرو نریخت.
9. **If they don’t drum up more sponsors, the event might get canceled. **
اگر حامیان مالی بیشتری جذب نکنند، این رویداد ممکن است لغو شود.
10. **Despite the loud drum roll, the audience remained silent in anticipation of the winner's name. **
با وجود طبل زنی بلند، حضار در انتظار اعلام نام برنده سکوت کردند.
chatgpt

طبل ( ساز کوبه ای )
He beat the drum rhythmically.
درام ( به طور کلی، سازهای کوبه ای )
The drum solo was impressive.
بشکه ( ظرف استوانه ای )
The oil was stored in large drums.
...
[مشاهده متن کامل]

طبل زدن ( نواختن طبل )
She drummed her fingers on the table.
کوبیدن ( به طور مکرر ضربه زدن ) - ( استعاره از ضربات مداوم )
The rain drummed against the window.
تبلیغ کردن / ترویج کردن
She is currently out of town, drumming up support for her election campaign.

1. طبل. کوس. دهل 2. دمبک. تمبک. تنبک 3. صدای ضرباتِ 4. بشکه 5. قرقره 6. غلتک. استوانه. نورد 7. مخزن لباسشویی 8. پرده گوش // 1. طبل زدن 2. ضرب گرفتن. رِنگ گرفتن 3. تو کله کسی فرو کردن 4. جلب کردن. کسب کردن . جمع کردن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
the beat of a drum
کوبیدن یک طبل
the steady drum of raindrops
صدای ضرباتِ پی در پی قطرات باران
a drum of radioactive waste
یک بشکه و مخزن از ضایعات رادیواکتو
she drummed her fingers on the desk
او {با} انگشتانش روی میز تحریر ضرب می زد.
the rules were drummed into us at school
قوانین را در مدرسه توی کله ما فرو می کردند.

به عنوان فعل: کوبیدن چیزی طوری که ایجاد صدا کند، تبل زدن
به عنوان اسم: طبل، بشکه
نقاره
drum
ضربه زدن انگشت دست روی جایی . . . بخاطر عصبانیت یا بی صبری. . .
انگشت دست ( شصت )
drum 3 ( n ) =a thing shaped like a drum, especially part of a machine, e. g. a revolving drum.
drum
drum 2 ( n ) =a large container for oil or chemicals, shaped like a cylinder, e. g. a 50 gallon drum. an oil drum.
drum
drum 1 ( n ) ( drʌm ) =a musical instrument made of a hollow round frame with plastic or skin stretched tightly across one or both ends.
drum
کسی فرق vessel و drum رو تو صنعت میدونه؟؟
یکی از معانی drum که به شکل فعل استعمال شود ( گوش زد کردن، چیزی را به مغزی کسی فرو کردن یا مکررا تکرار کردن چیزی در گوش کسی است )
Being financially competent was the the what he had been trying to drum into my often - thick - skull.
...
[مشاهده متن کامل]

تنومندی مالی چیزی بود که او همیشه کوشش میکرد در مغز پوچ ام فرو کند.

drum ( موسیقی )
واژه مصوب: طبل
تعریف: سازی از خانوادۀ طبل ها
دیگ لباسشویی
An instrument that we can play with a stick or by hand and make a loud noise
Thanks
Kanoon zaban🙏❤
Drum یعنی طبل
طبل یکی از آلات موسیقی است که صدای بلندی هم دارد.
مثال:. . . دانا چون طبله ی عطار است، خاموش و هنر نمای و نادان چون طبل غازی، بلند آواز و میان تهی
طبل غازی طبل تو خالی است
در اینجا مقصود این است که نادان صداش زیاده ( فیس و افاده داره ) ولی هیچی نمی دونه ( طبل صداش بلنده ولی تو خالیه )
...
[مشاهده متن کامل]

( Nown )
A hollow musical instrument with plastic or skin stretched across it round fram
طبل
کانون زبان ایران
به معنای طبل هست یا آلات موسیقی که از خودش صدای بلندی در میاره
:drum language
African drum
literature is a form of communication which
involves using instruments to communicate
through direct representations of the spoken
word.
The instruments simulate the tone and
...
[مشاهده متن کامل]

rhythm of actual speech.
cited from Routledge encyclopedia of translation. p. 314

به نقل از فرهنگ پویا:
1 - طبل، کوس، دهل
2 - دمبک، تنبک، تمبک
3 - صدای ضربات
4 - بشکه
5 - قرقره
6 - غلتک، استوانه، نورد
7 - مخزن لباسشویی
8 - پرده ی گوش
به عنوان فعل:
1 - طبل زدن
2 - ضرب گرفتن ( با )
3 - رِنگ گرفتن ( با )
نام یک ساز موسیقی طبل مانند که بازدن دست یا دو چوب مخصوص ان به صدا در میاد
to make a rhythmic sound by hitting repeatedly:
The rain drummed on the tin roof.
یکی از ساز های موسیقی
Barrelبشکه چوبی
Drumبشکه اهنی

a code drummed into him by his father
دستورالعملی ( برنامه ) که توسط پدرش به او تلقین شده بود
drum into به معنی تلقین کردن، عقیده یا نظر یا باوری را در ذهن کسی جای دادن

مخزن
تو صنعت =مخزن
A hollow musical instrument with plastic or skin stretched across it round frame
A hollow musical instrument with plastic or skin stretched across it round frame طبل
طبل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس