drug ridden

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• گرفتار مواد مخدر
• آلوده به مواد
• پر از اعتیاد و قاچاق
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** توصیف مکانی یا جامعه ای که به شدت تحت تأثیر مصرف یا قاچاق مواد مخدر است.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: The city was drug - ridden and unsafe.
شهر گرفتار مواد مخدر و ناامن بود.
2. ** ( فرهنگی – عمومی ) :** اشاره به محیطی که مشکلات اجتماعی ناشی از مواد مخدر در آن گسترده است.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
drug - infested – plagued by drugs – narcotics - ridden – crime - ridden ( در معنای مشابه )
- - -
• در انگلیسی، پسوند ** - ridden** برای بیان گرفتار بودن یا آلوده بودن به کار می رود ( مثلاً crime - ridden, poverty - ridden ) .
- - -
## 🔸 مثال ها:
• The neighborhood was drug - ridden and dangerous.
محله گرفتار مواد مخدر و خطرناک بود.
• He grew up in a drug - ridden environment.
او در محیطی آلوده به مواد مخدر بزرگ شد.
• The government tried to clean up the drug - ridden city.
دولت تلاش کرد شهر آلوده به مواد مخدر را پاکسازی کند.