drowse

/draʊz//draʊz/

معنی: چرت زدن، خواب الود کردن، کند شدن
معانی دیگر: پینکی زدن، خواب آلود بودن، چرتی بودن (معمولا با: away)، غنودگی، خواب سبک، پینکی (doze هم می گویند)، (نادر) خواب آلود کردن، کسل کردن

جمله های نمونه

1. i nudged the driver because he was falling into a drowse
با آرنج زدم به راننده چون داشت چرت می زد.

2. But the patient begins to drowse into a strange kind of sleep.
[ترجمه گوگل]اما بیمار شروع به خوابیدن در نوع عجیبی از خواب می کند
[ترجمه ترگمان]اما بیمار شروع به خواب کردن به خواب عجیبی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were content to drowse in the warm sunlight on the beach.
[ترجمه گوگل]ما راضی بودیم زیر نور گرم خورشید در ساحل بخوابیم
[ترجمه ترگمان]ما به drowse در آفتاب گرم بر ساحل راضی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Exhausted by their exercise, they were content to drowse in the sun.
[ترجمه گوگل]آنها که از ورزش خسته شده بودند، راضی بودند که زیر آفتاب بخوابند
[ترجمه ترگمان]آن ها که از ورزش خسته شده بودند به drowse در آفتاب قناعت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Oh, no! Looks like they catch me drowse.
[ترجمه گوگل]وای نه! به نظر می رسد آنها مرا به خواب می برند
[ترجمه ترگمان]! اوه، نه انگار منو گرفتن تا خوابم ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was no sensualist, longing to drowse sleepily in the lap of luxury.
[ترجمه گوگل]او احساساتی نبود و آرزو داشت خواب آلود در دامان تجمل بخوابد
[ترجمه ترگمان]او نه مادی بود و میل داشت خواب آلود در دامن تجمل بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the middle of my drowse, I opened my eyes, sensing an unfamiliar stirring.
[ترجمه گوگل]وسط خوابم چشمامو باز کردم و یه تکون ناآشنا رو حس کردم
[ترجمه ترگمان]در نیمه خواب، چشمانم را باز کردم و حرکتی نااشنا را حس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The days here drowse all their twelve hours in the sun, and silently sleep away the other twelve, wrapped in the mantle of darkness.
[ترجمه گوگل]روزها در اینجا تمام دوازده ساعت خود را زیر آفتاب می گذرانند و دوازده ساعت دیگر را در ردای تاریکی پیچیده اند
[ترجمه ترگمان]روزها در اینجا هر دوازده ساعت خود را در آفتاب به خواب فرو می برد، و در سکوت شب گذشته را در بالاپوش تاریکی فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the state economy with drowse from the compete field gradually, the private manufacture enterprise will occupy more and more important place in china Manufacturing industry in the future.
[ترجمه گوگل]همانطور که اقتصاد دولتی به تدریج از میدان رقابت خارج می شود، شرکت تولیدی خصوصی جایگاه بیشتری و مهم تری در صنعت تولید چین در آینده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]به عنوان اقتصاد ایالتی با drowse از میدان رقابت به تدریج، شرکت تولیدی خصوصی در آینده در صنعت ساخت چین جایگاه مهم تر و بیشتری را اشغال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Driving in case of drowse is a most important factor of traffic accidents. Now many countries are active in studying drowsy monitor.
[ترجمه گوگل]رانندگی در صورت خواب آلودگی مهمترین عامل تصادفات رانندگی است اکنون بسیاری از کشورها در مطالعه مانیتور خواب آلودگی فعال هستند
[ترجمه ترگمان]رانندگی در حالت of مهم ترین عامل تصادفات رانندگی است اکنون بسیاری از کشورها در مطالعه نظارت خواب آلود فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nice and comfortable and dull. Exhausted by their exercise, they were content to drowse in the sun.
[ترجمه گوگل]خوب و راحت و کسل کننده آنها که از ورزش خسته شده بودند، راضی بودند که زیر آفتاب بخوابند
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب و راحت و کسل کننده آن ها که از ورزش خسته شده بودند به drowse در آفتاب قناعت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or I might pull an orni over my head and half drowse for sixty seconds propped against a doorpost.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است یک اورنی را روی سرم بکشم و به مدت شصت ثانیه که روی تیرک در تکیه داده شده است، نیمه خواب بمانم
[ترجمه ترگمان]یا شاید در عرض شصت ثانیه خود را به چارچوب در تکیه دهم و خوابم ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sunday, just when sit in that person of in front of to be when drowse, the priest decides to want to teach him well, let him do not sleep when preach again.
[ترجمه گوگل]یکشنبه، درست زمانی که در آن شخص می نشیند تا در هنگام خوابیدن، کشیش تصمیم می گیرد که بخواهد به او خوب آموزش دهد، اجازه دهید هنگام موعظه دوباره نخوابد
[ترجمه ترگمان]یک روز یکشنبه، درست هنگامی که در آن فرد مقابل حضور خواهید داشت، کشیش تصمیم می گیرد به خوبی به او آموزش دهد، اجازه دهید وقتی دوباره وعظ می کند بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through period of time (about half hours or so) hind, machine types or forms of literature will be restorable, feeling of this kind of drowse disappears gradually.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان (حدود نیم ساعت یا بیشتر) پس از آن، انواع ماشینی یا اشکال ادبیات قابل ترمیم خواهند بود، احساس این نوع خواب آلودگی به تدریج از بین می رود
[ترجمه ترگمان]در طول زمان (حدود نیم ساعت یا بیشتر)دو نوع ماشین و یا انواع مختلف ادبیات از بین خواهد رفت، احساس این نوع of به تدریج ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرت زدن (فعل)
caulk, catnap, snooze, nap, doze, slumber, dawdle, drowse

خواب الود کردن (فعل)
drowse

کند شدن (فعل)
drowse

انگلیسی به انگلیسی

• nap, doze, sleepiness
nap, doze, be sleepy
if you are drowsing, you are almost asleep or just asleep.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : drowse
✅️ اسم ( noun ) : drowsiness
✅️ صفت ( adjective ) : drowsy
✅️ قید ( adverb ) : drowsily
خواب الودگی، چرت، خواب در اثرعوارض دارو

بپرس